نویسنده : وحید محرابیان دبیرگروه فرهنگ و هنر
جنجال بر سر فیلمی که گفته میشد خطقرمزی است و نباید در سینماها برای خانوادهها اکران شود؛ فیلمی «ولنگار» و «مبتذل». در کنار این موج رسانهای، موج دیگری هم به راه افتاد که به انتقاد از عدم اکران این فیلم در سینماهای حوزه هنری میپرداخت؛ انتقادهایی که بیشتر بوی خصومتهای کهنه میداد تا حمایت از فیلم سینمایی یک جوان موفق در سینمای ایران.
جنجال و کشمکش بر سر اکران شدن یا نشدن یک فیلم در سینماهای ایران از آن دست دعواهایی است که به یک نوستالژی در سینمای ایران بدل شده و در ذهن هر ایرانی یکی، دو نمونه از آن نقش بسته است. «مارمولک»، «50 کیلو آلبالو»، «گشت ارشاد»، «رستاخیز» و... تنها چند نمونه از فیلمهایی بودند که این حاشیهها را پشتسر گذاشتند، هرچند نمیشود درمورد همه این فیلمها حکم واحدی داد؛ اما همیشه حاصل این جنجالها و جنگ زرگری رسانهای چیزی جز آسیب رساندن به سینما و فرهنگ کشور نبوده است.
هنوز هم بعد از سالها مشخص نیست چرا برخی همیشه اصرار دارند که فیلمی را خطقرمزی و آسیبرسان به فرهنگ معرفی کنند، بدون آنکه به تبعات اعلام این نظرات در رسانهها بیندیشند. آنها فیلم را خطقرمزی میخوانند، غافل از اینکه با این کار تعداد تماشاگران فیلم را وسعت میبخشند و تاثیرات بدی بر جامعه سینمایی کشور میگذارند.
فیلم «اکسیدان» بهرغم اینکه مانند بسیاری از فیلمهای این سالهای سینمای ما، به لحاظ پروداکشن و قصه فراتر از یک تلهفیلم تلویزیونی نیست، اما خیلی صمیمانه و صادقانه مشکل جوانی را بررسی میکند که در این جامعه زندگی میکند. فیلم «اکسیدان» شاید ادامه فیلم «مارمولک» از همین تهیهکننده است. دو بازیگر اصلی آن در موقعیتی ناخواسته و بحرانی قرار میگیرند و رفتاری از آنها سر میزند که غیرقابل پیشبینی و خندهدار است. البته «اکسیدان» خیلی هم به خطوطقرمز پایبند است؛ البته خطوطقرمزی که مشخص نیست از کجا آمده و چه کسی آنها را کشیده است. متاسفانه این خطوط نامرئی و بعضا مندرآوردی و سختگیرانه، سبب تنگتر شدن حلقه یاران و افرادی است که خود را خودی میدانند. نتیجهاش هم تنها راندن مخاطبانی است که از سر لجبازی و عصبانیت، خود را خطقرمزی و مبتذل میدانند؛ البته فیلمسازان خطقرمزی و مبتذل و وقتی که آب از سر گذشت، چه یک وجب، چه صد وجب.
این اتفاقات حاشیهای که در سینمای ایران پرسابقه شده است، سبب تولد ژانر جدیدی در سینمای ایران و چهبسا تاریخ سینمای جهان میشود؛ ژانری که مخاطبان در سینما منتظر شوخیهای یواشکی هستند تا بلندبلند در کنار جمع زیادی به آن بخندند، ژانری که در آن فیلمساز تلاش میکند با انواع و اقسام خلاقیتها و ابتکارها، کدهای زیرلبی و زیرپوستی، غمزههای پنهانی، شوخیهایش را از چشمان ریزبین و تیزبر ممیزیاعمالکننماها و سانسورچینماها پنهان کند. واقعا کار سختی است، شبیه کاری که مرحوم «کوبریک» در فیلمهایش انجام میداد تا با میزانسنهای پیچیده و چندلایه، مخاطب را به اعماق فیلمهایش ببرد و سبب شگفتی او شود. و این چنین است که سینمای کمرمق و کممخاطب ما در مسیر ژانری قرار میگیرد که میتوان آن را ژانر خندههای یواشکی یا همان خندههای زیرلب یا عشوههای پنهانی نامگذاری کرد.
به نظر میرسد در برخی رسانهها درمورد محتوای فیلم «اکسیدان» غلوهایی صورت گرفته که باعث شکلگیری یک جدال رسانهای بزرگ شده است. در جامعهای که نمیشود با هیچ شغل و قشر خاصی شوخی کرد، دفاع از شوخیهای «اکسیدان» کار عبثی است ولی میتوان گفت این فیلم در مقایسه با تعدادی از فیلمهایی که پیش از این توسط حوزه هنری اکران شده است، محتوای سالمتری دارد.
درست است که نمیتوان «اکسیدان» را بهخاطر دیالوگها و شوخی با موضوعات جنسی، فیلمی مناسب خانوادهها دانست ولی بهتر این است که بهجای دعوا در رسانهها و بزرگکردن اشتباهی مسائل کوچک به مدیریت آنها پرداخت. گاهی میتوان به آسانی و تنها با اعلام یک جمله که « تماشای این فیلم برای کودکان و نوجوانان توصیه نمیشود»، خیلی بهتر از فرهنگ جامعه برابر آسیبها دفاع کرد.