به نظر ميرسد در سالهاي اخير در زمينه حضور در تئاتر فعالتر شدهايد. اينطور نيست؟
تئاتر عشق اول من است. معتقدم لذت اجراي تئاتر در سينما و تلويزيون حاصل نميشود. تئاتر زنده است، جريان دارد. يك هنرمند اگر در يك كار سينمايي يا تلويزيوني حضور داشته باشد، تصويرش ضبط ميشود. هزار بار هم كه آن كار را ببيند، همان بازي را ميبيند. اما ديدن تئاتر هر شب با شب قبل متفاوت است و همين تاثيرگذاري و لذت تئاتر را بيشتر ميكند. شما در سينما تمرين آنچناني نخواهيد داشت، درحالي كه در يك تئاتر خوب و با معيارهاي حرفهاي تا پيش از نمايش 40 تمرين فشرده خواهيد داشت. در تئاتر شما حضور تماشاچي را داريد.اين يعني شما در همان صحنه حين اجرا بازخوردت را ميبيني و از واكنشهاي تماشاچيان ميفهمي كه موفق بودهاي يا نه. اين تجربه در هيچ عرصه ديگري؛ نه سينما، نه تلويزيون و نه تلهتئاتر تكرار شدني نيست. با اين حال در مورد نسل جوان، خيلي از آنها مثل من فكر نميكنند. به هر حال چشماندازهاي مالي سينما و تلويزيون و البته بيشتر ديده شدن، وسوسهانگيز است. متاسفانه نگاهها هم به تئاتر چندان همدلانه نيست. هميشه اين احساس را داشتهام كه در تئاتر راحت هستم. كارهايي را كه در تلويزيون و سينما انجام دادهام، دوست دارم. به هر حال آن كارها براي من امتيازات مالي بهتري داشت، كارهاي خوب و تاثيرگذاري هم بود. در همه جاي دنيا هم سينما و تلويزيون نسبت به تئاتر شرايط مالي و رفاهي بهتري دارد. با اين حال فكر ميكنم اگر در تئاتر در يك دورهاي بهخاطر برخي اعمال سليقهها، انقطاع و ركودي به وجود نميآمد، ميشد از راه تئاتر، حرفهاي داشت كه به هر حال چرخ زندگي با آن بچرخد. اگر اينگونه بود شايد نسل من هم اينطور تئاتر را رها نميكرد. در مورد نسل جديد هم از قديم گفتهاند «گذشته چراغ راه آينده است»؛ آنها آنچه نسل ما تجربه كرد را شنيدهاند و بالطبع خيلي از آنها درس گرفتهاند. عشق و علاقه بدون شك مهم است، اما تامين بودن هم خيلي مهم است.
آقاي رشيدي! بهعنوان اولين سوال درخصوص نمايش توضيح ميدهيد كه چرا بعد از نمايش منهاي دو كه به نوعي در حال و هواي طنز بود، بار ديگر نمايش جديدي كه به صحنه برديد، يعني «اشميت كيه؟» نيز در همين حس و حال است؟
ببينيد اين نمايش طنزي مدرن دارد و به روايت اوضاع كنوني جامعه جهاني ميپردازد. اين اثر از آثار نمايشنامهنويس معاصر فرانسوي به نام سباستين تيري است كه توسط شهلا حائري ترجمه شده و ما براي اجراي آن تمرينات فشردهاي را انجام داديم تا آن را به صحنه ببريم.درست است كه اين نمايشنامه نيز مانند نمايش قبلي من در حال و هواي طنز است، اما طنزي كه در آن مورد استفاده قرار گرفته، طنزي مدرن است كه در كنار تمام بيمنطقيهاي موجود، منطقي را به مخاطب ارائه ميدهد كه در حقيقت نشاندهنده اوضاع كنوني جامعه جهاني است. بنابراين نبايد اينگونه تلقي كرد كه اين نمايش چون آثار ديگر كمدياي كه اين روزها به وفور در فضاي تئاتر و سينما است، تفاوتهاي اساسي دارد.
چه چيزي در اين نمايشنامه وجود دارد كه اين مساله را منجر ميشود؟
ساختار اين نمايشنامه برخلاف ساختار آثار كلاسيك است و تفاوتهاي بسياري با آن دارد. اتفاقا بهخاطر همين ساختار روايت اثر است كه در كارگرداني آن از قواعد تئاتر مدرن تاثير گرفتهام و نگاهم در كارگرداني اين نمايش به هيچوجه منطبق بر شيوه كارگرداني كلاسيك نيست و مخاطب، اثري كاملا متفاوت را روي صحنه خواهد ديد. فرق آن چيزي كه آدمها فكر ميكنند، هستند با آن چيزي كه واقعاً هستند نكته بسيار جالب توجهي برايم بود كه هنگام خواندن متن متوجه آن شدم.
اين به معناي وفاداري صرف به متن است؟
ببينيد من هيچگاه به خود اجازه نميدهم در متن يك نويسنده كه حكم پدر آن را دارد دست ببرم و دخالتي نسبت به آن انجام دهم، بلكه ميكوشم با كشف استدلالهاي نويسنده، براي نگارش تكتك جملات به اجراي بينقص و دست نخورده اثر بپردازم. در واقع نظر من اين است كه دوست ندارم بهعنوان كارگردان نقش ناپدري را در مورد يك نمايشنامه كه به مثابه فرزند پدر معنوي خود يا همان نويسنده است، بازي كنم.
شما در صحبتهايتان به اين مساله اشاره كرديد كه ساختار اين نمايشنامه برخلاف ساختار آثار كلاسيك است و تفاوتهاي بسياري با آن دارد، در اينباره توضيح ميدهيد؟ يعني ساختار آن به چه شكلي است كه چنين مسالهاي را متبادر ميكند؟
اين نمايش موج جديدي از نمايشنامهنويسي مدرن محسوب ميشود كه نويسنده آن نمايشنامهنويس فرانسوي سباستين تيري است كه از سوي شهلا حائري ترجمه شده است.اين نويسنده موج جديدي را در سبك نوشتاري ايجاد كرده كه بسياري از نويسندگان اين سبك را دنبال كردهاند.در اين سبك نوشتاري در نمايشنامه، منطق نمايشنامههاي كلاسيك وجود ندارد و به نوعي سبك مدرن محسوب ميشود. ديويد ممت نمايشنامهنويس مطرح انگليسي نيز چنين سبكي را در نوشتههاي خود دارد.
شايد اين سوال ديرهنگام باشد، اما اصلا چطور اين نمايشنامه را براي كار انتخاب كرديد؟
من قبلا هم در اينباره توضيح دادهام كه هميشه در جريان كتابهاي تئاتر و نمايشنامههاي تازه منتشر شده هستم و به نظرم اغلب نمايشنامهها قابل اجرا هستند و البته برخي هم قابل اجرا نيستند. همچنين با برخي متنها ارتباط برقرار ميكنم ازجمله نمايشنامه «آقاي اشميت كيه؟» كه احساس كردم اين متن ميتواند با تماشاگر امروز جامعه ما ارتباط برقرار كند. به هر حال تماشاگر قطب اصلي تئاتر است و اگر تماشاگر نباشد، صحنه هم نيست. به همين خاطر است كه همواره بعد از چندين و چند اجراست كه كارگردانان با بازتابهايي كه از طرف تماشاگران ميبينند، تغييراتي را در آن ايجاد ميكنند و با خودشان فكر كنند كه اي كاش كارهاي ديگري را انجام دهند.
دو كار آخر شما هر دو براساس نمايشنامههاي خارجي است، چرا؟
نمايشنامه بايد زبان حال و شرايطي باشد كه ما در آن به سر ميبريم. ممكن است نمايشنامهاي كه مثلا 400 سال پيش نوشته شده باشد زبان حال امروز من باشد، دغدغه من باشد. همين نمايشنامه ممكن است كه امروز اجرا شود و تماشاچي زيادي را به تئاتر بكشاند. البته به اين نكته هم اشاره كنم كه ما نمايشنامهنويس كم داريم. چنانكه مترجم هم كم داريم، نويسنده هم كم داريم. شما به تيراژ كتاب نگاه كنيد؛ با اين تيراژها نويسنده شاخص تربيت نميشود.
شما در تلويزيون نيز فعاليتهاي متعددي در زمينه حضور و كارگرداني تلهتئاتر داشتهايد، در اين باره توضيح ميدهيد. اصلا گمانتان بر اين است كه تلويزيون ميتواند محل عرضه مناسبي براي تئاتر باشد؟
من چهار، پنج نمايشنامه را به تلويزيون پيشنهاد كردهام. اما هميشه كار كردن در تلويزيون با محدوديتهايي همراه بوده براي مثال گويا قرار شده فقط نمايشنامههاي ايراني در تلويزيون كار شود كه تصميم نادرستي است، چراكه برخي نمايشنامههاي ايراني آنقدر آوانگاردند كه فهم و دركشان بسيار دشوار است، در حالي كه برخي از متون خارجي نزديكي و مناسبات بسياري با فرهنگ ما دارند.
در ابتدا صحبت از حضور رضا بابك در اين نمايش بود كه اين اتفاق رخ نداد، چرا؟
ما دوستاني بسيار قديمي هستيم كه سالهاست با يكديگر رابطه داشته و همكاريهاي مشترك بسياري را به انجام رساندهايم، اما متاسفانه زمان اجراي اين نمايش با سفر دو ماهه وي همراه شد و به همين خاطر او نتوانست در اين نمايش حضور داشته باشد. در اين ميان مسائلي نيز مطرح شد مثل اينكه وي به علت بيماري و... نتوانسته در اين نمايش حضور داشته باشد كه مسالهاي است كه خوشبختانه به هيچ عنوان صحت نداشت و سفر تنها دليلي بود كه وي نتوانست در نمايش ما حضور داشته باشد.
اما در منهاي دو گويا تغيير بازيگران دليل ديگري داشت كه شما را نيز بسيار دلزده و عصباني كرده بود؟
بله، ما در آنجا دو تغيير بازيگر داشتيم. ليلا حاتمي در شرايطي بود كه ناگزير به استراحت كردن بود، اما بازيگر ديگر ما به دليل ديگري همكاري خود را با گروه از دست داد. اين مساله متاسفانه ناشي از عدم تعهدي است كه نسل جوان به مساله تئاتر دارند. آنان بلافاصله بعد از قبول كاري كه پول بيشتري برايشان داشته باشد، از كار استعفا داده و آن را نيمهتمام ميگذارند، اين در حالي است كه تئاتر براي نسل ما امر مقدسي بود، با هر حرف زدن و قبول كردن كار تا آخرش ميرفتيم و هر اتفاقي كه ميافتاد عواقبش را ميپذيرفتيم. در حالي كه هماكنون بازيگر يك ماه تمام با گروه تمرين ميكند، با نمايش ارتباط برقرار ميكند، بنده هم بهعنوان كارگردان كار رضايت داشتم؛ ناگهان با يك پيشنهاد سينمايي، تعهدات خود را فراموش ميكند. البته بخشي از اين ماجرا طبيعي است و به مشكلاتي بازميگردد كه تئاتر ايران در اين سالها با آن مواجه است. يعني عدم قدرت مالي كه باعث بهوجود آمدن مشكلاتي از اين دست ميشود. از طرفي تعدادي از هنرمندان ما هستند كه در دو يا سه تئاتر بهطور همزمان نقشآفريني ميكنند. اين موضوع اصلا تصورش هم غلط است. شرايط امروز تئاتر ما متاسفانه اينگونه است. مشكل مالي هست اما اين موضوع معلول برخي نگاهها و سليقههاست. با قطعيت ميتوان گفت براي تصميمگيران هنر اصلا تئاتر موضوعيت ندارد. اگر مقايسه كنيم، كمدي فرانسز در پاريس ماهانه ميليونها يورو از طرف دولت كمك دريافت ميكند و خب مردم هم استقبال ميكنند. آنجا نگاه دولت نگاه اربابي و بخشنامهاي نيست. آنجا هيچ دولتمردي مدعي نميشود كه چون به تئاتر كمك ميكند پس سليقه و ديدگاههاي او بايد حاكم شود. آنها به تئاتر بهعنوان يك «هنر فرهنگساز» نگاه ميكنند. وقتي دولت به خيلي از كالاهاي مصرفي سوبسيد ميدهد، چه اشكالي دارد كه به فرهنگ و هنر هم سوبسيد اختصاص دهد. در غير اين صورت تئاتر ما سوق پيدا ميكند به سوي تئاتر پوپوليستي و كوچه بازاري كه با نگاه فرهنگي ما سازگار نيست.در اين ميان نبايد دولت به اين بهانه كه بودجه تئاتر را تامين ميكند، دنبال حاكميت سليقه خود در تئاتر باشد، طبيعتا كارها با كسب مجوز و در چارچوب قوانين كشور انجام ميشود، ولي اينكه چون دولت كمك ميكند انتظار داشته باشد كارها مطابق سليقه او باشد، درست نيست و همين موجوديت كنوني هم از دست ميرود. آيا دولت با سوبسيدي كه مثلا به نانوايي ميدهد به دنبال اعمال سليقه است؟ به نظرم تفاوتي ندارد. دولت براي اعتلاي فرهنگ و آموزش شهروندانش كمك ميكند كه به عقيده من نوعي سرمايهگذاري است؛ مثلا ميتواند به كساني كه در چارچوب قوانين نمايشهاي مناسب و فاخر كار ميكنند، به صورت رايگان سالن اختصاص دهد و در يك پروسه زماني كارها را ارزيابي كرده و در صورت كسب معيارهاي لازم اين كمكها تداوم پيدا كند.
اين مساله براي آينده تئاتر ايران مخاطرهبرانگيز نيست؟
تئاتر ما يك تئاتر پوياست. جوانان زيادي را ميبينم كه خيلي خوب در اين عرصه با عشق و علاقه كار ميكنند. به كارهاي انجام شده كه نگاه ميكنم در بسياري از موارد اميدواركننده است. ما در حال حاضر تئاتري داريم كه همپاي تغيير و تحولات پيش ميرود. جواناني هستند كه جسارت دارند و كارهاي آوانگاردي روي صحنه ميبرند. اگر بخواهم اسم ببرم كار آتيلا پسياني و حداد كارهاي خوبي بود.
كارهاي نو، امروزي و موفق در ارتباط برقرار كردن با تماشاچي. سالنها پر بود و استقبال قابل توجه، اما اين مربوط به جوانها بود.
مسالهاي كه به نظر ميرسد در اين سالها ضربههاي زيادي به تئاتر وارد كرده، كافي نبودن سالنهاي تئاتري است كه باعث ميشود يك نمايش تنها براي مدت محدودي روي صحنه بماند،در حالي كه همچنان با استقبال همراه است.
اين مساله كاملا وجود دارد، ضمن اينكه نميتوان اين مساله را نيز كتمان كرد كه همچنان ميان مردم ما نيز فرهنگ تئاتر ديدن وجود ندارد، يعني آنان هم ديدن تئاتر را بهعنوان يك نياز تلقي نميكنند و به همين خاطر مشكلاتي از اين دست بهوجود ميآيد.

نمايشنامه بايد زبان حال باشد
سما بابایی: داوود رشيدي كه تاكنون تجربه كارگرداني نمايشهايي چون پيروزي در شيكاگو و ريچارد سوم را در پرونده خود دارد، اينبار نمايش «آقاي اشميت كيه» را روي صحنه برده است. نمايشنامه «آقاي اشميت كيه» نوشته سباستين تيري و ترجمه شهلا حائري است كه قرار است داوود رشيدي اين اثر را تيرماه سال جاري در سالن سمندريان، تماشاخانه ايرانشهر به صحنه ببرد. اين نمايش داراي شش شخصيت است كه در فضايي كمدي روايت ميشود. داوود رشيدي سال گذشته نمايش «منهاي دو» نوشته ساموئل بنشتريت را با حضور بازيگراني چون حسن معجوني، سيامك صفري، علي سرابي و ليلي رشيدي در سالن اصلي مجموعه تئاتر شهر به صحنه برد. وي همچنين قصد دارد در صورت توافق نمايش «فرودگاه- پرواز 707» نوشته احمدرضا احمدي را هم در مجموعه تئاتر شهر اجرا كند.