او ميگويد اگر ما در اسلام و قرآن نظريه جهاد را مشاهده ميكنيم اما اين لزوما به اين معنا نيست كه مسلمانان انسانهايي جنگجو هستند بلكه مسلماناني كه دست به خشونت ميزنند از برخي مسائل سياسي در جهان مدرن عصباني هستند. آكيول در ادامه به حادثه تروريستي در نروژ اشاره ميكند و ميگويد كه اين حادثه نشان داد تندروي و حركت خارج از چارچوب اصول ميتواند در هر جامعه و ديني وجود داشته باشد چه اينكه قاتل نروژي يك مسيحي افراطي ضداسلام بود. آكيول در اين گفتوگو نظرات خود را با توضيح بيشتري بيان ميكند.
چطور شد كه اسم كتابتان را «اسلام بدون محدوديت» گذاشتيد؟
درواقع نام اصلي كتاب من «مسلماني براي رسيدن به آزادي» بود كه حالا زيرنويس عنوان اصلي كتاب است. ناشر عنوان كوتاهتري پيشنهاد كرد. اين شد كه نام كتاب هماني شد كه حالا هست. ابتدا اين نام را دوست نداشتم اما بعد به نظر رسيد اين نام بامسما است.
چرا اين كتاب را به زبان انگليسي نوشتيد؟
اول اينكه انگليسي زباني جهاني است و دوم اينكه مباحثي كه در اين كتاب مطرح كردهام متعلق به تمامي جهان اسلام و حتي تمامي جهان است. امروز درخصوص اسلام بحث زيادي در غرب مطرح است و اين مباحث ازسوي كساني كه روش فكريشان عليه اسلام است مهندسي ميشود. اين كتاب براي به چالش كشيدن آنها و به اين خاطر نوشته شده تا نشان دهم كه در تاريخ جهان اسلام دموكراسي و آزادي وجود دارد. اين كتاب همچنين تلاش ميكند بگويد كه چطور برخي مسلمانان متعصب ميتوانند رفتار و نگرششان را عوض كنند چراكه آن رفتارها و نگرشها لزوما ريشه در اسلام ندارد بلكه تنها تفسيرهايي هستند كه در طول تاريخ به اسلام افزوده شدهاند. اين كتاب همچنين قصد دارد نشان دهد چرا كساني كه به دنبال اسلامهراسي هستند منطقشان اشتباه است.
چرا فكر ميكنيد سخن اين افراد منطقي نيست؟
آنها به مشكلات اخير ميان مسلمانان مينگرند و اينگونه فرض ميكنند كه تمامي اين مشكلات نتيجه پيروي از ديني به نام اسلام است. اين نگرش منطقي نيست. مثلا برخي از مسلمانان خشونتورز را مثال ميزنند و به رفتار آنها اشاره كرده و ميگويند چون نظريهاي به نام جهاد در اسلام وجود دارد، نتيجه پيروي از اين نظريه همين خشونتها است. اما دليلي كه آن مسلمانان تندرو دست به چنين اعمال خشونتآميزي ميزنند بهخاطر آن چيزيهايي كه در كتاب مقدس مسلمانان نوشته شده، نيست، دليلش اين است كه آنها از برخي مسائل در جهان مدرن عصباني هستند. اخيرا ما شاهد اتفاقي ناگوار در نروژ بوديم كه تا حدودي با مثالي كه زدم مشابه است. تروريست نروژي يك مسيحي تندرو بود و عمل خود را به اين صورت توجيه ميكرد. درواقع مساله اين نيست كه ما يك ميراث تاريخي از مسيحيان تندرو داريم. بلكه مساله اين است كه آن تروريست نروژي يك فاشيست بود كه به شدت از برخي مسائل در جامعه خود عصباني بود. بنابراين تا آنجا كه به مساله خشونتورزي در اسلام مربوط ميشود بايد ريشه اين خشونت را نه در دين اسلام بلكه در مسائل سياسي روز جستوجو كرد. در ثاني مشكلاتي در جهان اسلام وجود دارد. مشكلاتي نظير «قتلهاي ناموسي» كه به هيچ عنوان اسلامي نيست. شما مسائلي از اين دست را در برخي ديگر از كشورهاي خاورميانه كه اتفاقا مسلمان نيستند نيز ميبينيد. مسائلي نظير ختنهكردن دختران. اينها بيشتر ريشه در سنتها و رسومات غلط دارند كه البته اين سنتها بايد برچيده شوند.
برخي ميگويند كه جوامع اسلامي جوامعي مردسالار هستند. شما موافق هستيد؟
متاسفانه بله. براي مثال شما به روابط جنسي خارج از محدوده زناشويي توجه كنيد. اسلام اين نوع رابطه را چه براي مرد و چه براي زن حرام فرض كرده است. اما آنچه ما درخصوص قتلهاي ناموسي ميشنويم اين است كه تنها زنها كشته ميشوند. پشت اين سنت غلط يك تاريخ موهوم قرار دارد. اين چيزي نيست كه دستور الهي باشد و يا در اسلام برايش دستوري داشته باشيم. هرچه را به اسلام نسبت ميدهند را كه نميشود اسلامي دانست.
شما در كتاب خود ميگوييد اسلام هيچ تضادي با آزادي ندارد. چطور اين ادعاي خود را اثبات ميكنيد؟
وقتي از آزادي سخن ميگوييم برخي فكر ميكنند منظور ما اين است كه زن و مرد هيچ حدودي را در زندگيشان به رسميت نشناسند و هر كاري دلشان خواست بكنند. اصلا اينطور نيست. مسلم است كه هر كسي بايد براي خواستههايش محدوديتهايي اعمال كند. من در طول ماه رمضان روزه ميگيرم اما اين انتخاب شخصي من بهعنوان يك مسلمان است و اين آزادي را دارم كه خودم تصميم بگيرم و براساس اعتقادم عمل كنم. اما آيا اين درست است كه دولتها مردمانشان را مجبور به روزهگرفتن كنند؟ مسلما اينطور نيست. دولت اسلامي نميتواند در اينگونه امور اجباری اعمال كند. اين رفتار هيچ ريشهاي در اسلام ندارد.
شما در كتابتان ارجاعاتي به برخي از آيات قرآن داشتهايد. براي اينكه انتقاداتي به برخي از آيات قرآن وارد نشود چه روشي در پيش ميگيريد؟
تقريبا همه قبول دارند كه قرآن در ابتدا به زبان عربي بود و آيات قرآن را نميتوان جايگزين كرد. اما تقريبا همه با اين موضوع نيز موافق هستند كه آيات قرآن را ميتوان تفسير كرد يا به زبانهاي گوناگون ترجمه كرد. وقتي از متن عربي قرآن استفاده ميكنم منابع مختلف را بررسي ميكنم. درواقع مدعي نيستم كه ميتوانم قرآن را ترجمه يا تفسير كنم. قصدم تنها اين است كه برخي از آيات قرآن را در شرايطي كه مسلمانان با شرايط مدرن روبهرو ميشوند متذكر شوم. مثلا در قرآن آيهاي هست كه ميگويد با آنان كه آيات خداوند را به سخره ميگيرند معاشرت نكنيد. اين آيه بسيار مهم است. اين آيه به مسلمانان ميگويد كه چطور به آنها كه دينشان را به سخره ميگيرند واكنش نشان داده و پاسخ دهند.
به نظر شما اسلامهراسي از كجا ميآيد؟
آياتي در قرآن هستند درباره جهاد و آياتي هم هستند درباره جنگهاي محمد رسولالله (صليالله و عليه و آله) كه با مشركان و كافران مكه داشته است. در برخي از اين آيات مسلمانان به جهاد در راه خدا فراخوانده شدهاند. اما مساله اين است كه امروز چه استنباطي بايد از اين آيات كرد؟ اگر به متن عهد عتيق بنگريد ميبينيد كه در برخي از بخشها متن آن بسيار خشمگينانهتر از آيات قرآن درباره جهاد است. كتاب اشعیای نبي درباره نحوه جنگيدن مومنان با دشمنان است. در سال 1994 يكي از ساكنان كرانه غربي با الهام گرفتن از كتاب اشعیای نبي تعدادي زيادي را در يك مسجد قتلعام كرد.
به ديگر سخن ايده جنگ ممكن است در هر ديني باشد اما سوال اين است كه حالا كه در جهان مدرن زندگي ميكنيم آيا بايد با زبان جنگ با ديگران سخن بگوييم؟ آيا راههايي نظير ديپلماسي و گفتوگو براي حل مشكلاتمان نداريم؟ معتقدم كه ميتوانيم متون ديني قديمي را با توجه به شرايط زمان و مكان تفسير كنيم.
آيا اسلام چنين تفسيري را قبول دارد؟
حتما. در اسلام سنتي داريم به نام «اجتهاد» به معناي نوانديشي. من فكر ميكنم امروز به اين سنت نياز داريم. براي مثال من ميتوانم ادعا كنم كه برخي از مفاهيم كه در اسلام وجود دارد، ريشه در تاريخ دارند. در سدههاي ميانه، سازمان مللي در كار نبود، دموكراسي نداشتيم و حاكميت قانون وجود نداشت. بنابراين سرزمينهايي كه در كنترل غيرمسلمانان بودند براي مسلمان خطرناك بودند. اما امروز مسلماناني كه در غرب زندگي ميكنند احساس امنيت ميكنند. بنابراين آن تقسيمبندي سرزميني در سده ميانه امروز ديگر هيچ معنايي ندارد.
اما اينطور به نظر ميرسد كه برخي از مسيحيان اروپا هنوز به چنين تقسيمبندياي معتقدند. وقتي درباره حمله تروريستي در نروژ شنيديد اين تقسيمبندي در ذهنتان تداعي نشد؟
در بيست و چهار ساعت اول معلوم نبود كه چه كسي دست به كشتار زده. بعد خبرهايي منتشر شد كه القاعده اين كار را كرده است. فكر ميكنم برخي از رسانهها طبق عادت چنين خبري را منتشر كردند. اما وقتي معلوم شد كه فردي كه دست به كار زده يك اروپايي مسيحي ضداسلام و ضدايده چندفرهنگي بوده بسيار تعجب كردم. اين اتفاق درسي است كه ميگويد خشونت و تندروي در هر جامعهاي امكان بروز دارد. بنجامين باربر، تئوريپرداز سياسي آمريكايي كه در اين كتاب نقلقولهايي از او آوردهام، ميگويد: «بنيادگرايي محصول فرهنگ تحت هجوم است.» وقتي مردم احساس كنند كه فرهنگشان مورد هجوم واقع شده، ممكن است به شكل بدي واكنش نشان دهند. اين اتفاق براي مسلمانان نيز ممكن است رخ دهد، وقتي مورد توهين و تمسخر ديگر مذاهب قرار ميگيرند. اين مرد نروژي بر اين گمان بود كه فرهنگ اروپا با حضور مسلمانان در حال تغيير است و از آنجايي كه با اسلام ضديت داشت تصميم گرفت تعدادي افراد بيگناه را بكشد. اين اتفاق درسي براي غربيها خواهد بود كه نشان ميدهد تندروي ميتواند در فرهنگ آنها هم رشد كند.
منبع: سايت خبري جماران بهنقل از روزنامه الزمان تركيه
توضيح درباره نويسنده: مصطفي آكيول، مدرك دكتراي تاريخ خود را از دانشگاه بوغازچي تركيه دريافت كرده است. آكيول در بسياري از مراكز تضارب آرا در آمريكا و انگليس، بهعنوان پژوهشگر مسائل مربوط به اسلام و مدرنيته سمينار برگزار كرده است. مقالات او در روزنامههايي نظير واشنگتنپست، والاستريتژورنال، اينترنشنال هرالدتريبيون و مجلههايي نظير فارين افرز و نيوزويك به چاپ رسيده است.

فرهنگ تحت هجوم بنیادگرایی میآفریند
شايد در نگاه اول اينگونه به نظر برسد كه برخي از مشكلاتي كه در جهان اسلام ديده ميشود، ريشه در دين اسلام دارد، اما مصطفي آكيول، نويسنده كتاب «اسلام بدون محدوديت» معتقد است اين تصور درست نيست.