توبياس وولف اما سفاكي روزگار را از درون جنگ وحشيانه ويتنام آموخت و اين سفاكي بيبديل، بهگونهاي عذابدهنده زندگياش را تحت تاثير قرار داد. از اينرو اغلب داستانهاي كوتاه و درخشان او مربوط به آدمهايي ميشود كه جنگ از درون آنها را لت و پار كرده و هستيشان را به آشوب كشانده است. وولف گفته است اين آدمها: «دوز بالايي از جنون را با خود يدك ميكشند.» به همين دليل او تمام آموزههاي جنگ؛ نفرت، عشق و آدمكشي را در كتاب (لشكر فرعون) بهعنوان خاطرات- داستان به چاپ رسانده است.
در كتاب «شب مورد نظر»، كه شامل 9 داستان است؛ دو داستان آن مستقيماً با درونمايه جنگ رقم خورده است: داستان «قرباني» و «ميلر ديگر». اما در هفت داستان ديگر نظير «اموات»، «برف»، «زنجير»، «رؤياي ليدي»، «شب مورد نظر»، «شعله آتش»، و «گلولهاي در مغز»، عليرغم آنكه به جنگ اشارهاي نشده ولي هركدام از داستانها با شخصيتهايي عاصي، مجنون و گاه طغيانگر؛ اشارات ظريفي به آدمهايي دارند كه يا كهنهسربازهاي پيرند، يا به گونهاي جنگ دودمانشان را بر باد داده است.
هركدام از داستانها با مقدمهاي كوتاه و مبهم شروع ميشود؛ انگار وولف از نگاشتن چنين مقدمههايي منظور خاصي داشته است چرا كه ورود به مدخل داستان را، گاه با فهمي دشوار روبهرو ميسازد، آنچنان كه پس از درك طرح و راه يافتن به بنمايه داستان، دوست داري يك بار ديگر به مقدمه چندسطري مراجعه كني و دريابي كه آن مقدمه هم نوعي كلنجار رفتن با فضاي كلي داستان است. وقتي با پايان غيرمنتظره داستانها روبهرو ميشوي، مقدمهها انگار تو را فريب داده بودند و اين لذت خوانش در اغلب داستانهاي وولف ديده ميشود كه جزو سبك و سياق نويسنده است. خلق فضاهاي دور از دسترس كه منجر به راه يافتن به يك زبان عصبي است، شگفتي كار او را دوچندان ميكند. زبان محاورهاي و ساده در تمامي داستانها تلاشي براي نشان دادن جايگاه طبقاتي آدمهايي است كه در عين سادگي و بيچيزي، نشانههاي آمريكايي بودنشان را به همراه دارد؛ نشانههاي دهشتناك با آميزهاي از فقر و دربهدري. دو داستان درخشان «قرباني» و «ميلر ديگر» كه از درون به طنزي گروتسكوار گره خورده است، نشان از تبحر نويسنده در چيدمان فضايي هولناك، و بهرهوري از پتانسيل اشيا در پيشبرد داستان دارد.
اثر: توبياس وولف/ ترجمه: منير شاخساري/ نشر چشمه 1388

فضاهاي هولناك به سبك آمريكايي
احمد آرام: توبياس وولف از دوستان ريموند كارور بود، هر دو كودكي و نوجواني يكساني را پشت سر گذاشتهاند؛ پر از فقر و دربهدري. وقتي آثار هردوي اينها را از نظر ميگذراني درميابي كه هردو ترسيمگر لحظات نابي از زندگياند، كه كمتر در آثار نويسندگان همنسلشان ديده شده است.