هرچند خودش آن را صراحت بيان ميداند نه گاها بيادبي! به هر حال او ديروز به صورت رسمي از كارش استعفا داد تا بار ديگر هم خود و هم اطرافياني كه با او رابطه خوبي ندارند را وارد حاشيه تازه كند. داستان مديريت فني دوماهه او مثل هميشه با كلي جنجال شروع شد و البته با كلي هم جنجال تمام! خلاصه اينكه مايليكهن بهطور ميانگين در هر دو هفته با يكي درگير ميشود. به هر حال بعد از اعلام درخواست استعفايش كاشاني هم شبانه پذيرفت او از پرسپوليس برود تا حداقل يكي از حاشيههاي اين تيم كمتر شود. حبيب كاشاني ميگويد: متاسفانه در فوتبال ما هنوز جايگاه مديريت فني و فعاليت و تصميمگيري بر مبناي خرد جمعي آنطور كه بايد، جا نيفتاده است. با اين حال اميدوارم مجددا شرايطي فراهم شود تا بتوانيم از حضور مايليكهن كه از پيشكسوتان و بزرگان اين باشگاه است در مجموعهاي كه خانه خودشان است بهره ببريم. حاجي مايلي ديروز حرفهايي را طبق معمول بيان كرد كه بيشك سوژه خبري اين چند روز خواهد شد.
دلايل كنارهگيري
دليل عمدهاش اين است كه روند كارم در اين باشگاه با اصولم همخواني نداشت؛ بنده وقتي بدانم در جايي مؤثر نيستم پستي را اشغال نميكنم. در مملكت ما چيزي كه زياد است حرف و حديث است! كسي هم جلوي اين حرف و حديثها را نميگيرد. گاهي مواقع بحثهايي مطرح ميشود كه توهين به شخصيت آدم است و آنجا ديگر سكوت جايز نيست؛ بنده براي سپر بلا شدن به پرسپوليس نيامدم.
آن آقا خودش مريض است نه من!
بعد از مصاحبه من با يك دوربين تلويزيوني كه هنوز برنامهاش پخش نشده جو خاصي را درست كردند. اگر حاشيهاي درست شد آنها درست كردند نه بنده. آقايي گفته مايليكهن احتياج به درمان دارد، جالب آنكه همين آقا كه از نياز من به پزشك صحبت كرده سالها در آمريكا زندگي كرده و وقتي چند وقت پيش آقاي نمازي كمكمربي تيم ملي انتقادي به وي كرد ايشان در پاسخش در مطبوعات گفت اگر او را ببينم يك سيلي محكم در گوشش ميزنم. حالا اگر هم به قول ايشان به درمان نياز دارم خدمت خودشان ميروم تا از چيزهايي كه مصرف ميكنند به من هم بدهند تا حالم خيلي خوب شود!
كشك كه نيستم بحث من به زومديك بر ميگردد. بنده در اكثر تمرينات پرسپوليس حضور فيزيكي داشتم و در اين مدت چيزي از اين مربي آلماني نديدم كه برتر از مربيان ايراني باشد و شايد هم به مراتب از آنها ضعيفتر عمل ميكرد. البته شايد اينها نتوانستند از اين مربي خوب استفاده كنند و اين مربي واقعا كارايي دارد.
مشكل پرسپوليس اين است كه در اكثر موارد يكسري رفيقبازيها صورت ميگيرد. اوايل فصل ظاهرا بازيكنان را به آكادمي ملي المپيك برده بودند تا آنجا زير نظر آقاي كماسي كار كنند. ايشان در اردوي تركيه حاضر نشد و در تمرينات حضور يك خط در ميان داشت. گرچه ايشان گفته مايليكهن را نميشناسم ولي آقاي كماسي را ميشناسم و برايشان احترام قائلم. جناب كماسي در سال 86 بهخاطر ارتباطاتي كه بوده 120 ميليون تومان از باشگاه گرفته است و الان به نحوي پول بيشتري ميخواهد. درحاليكه مولايي بدنساز قبلي تيم سال قبل 60 ميليون تومان گرفته بود و الان حتي وقتي باشگاه به آقاي كماسي ميگويد 25 درصد بيشتر از سال قبل به تو پول ميدهيم ايشان زير بار نميرود. حرف من اين است كه آقاي كماسي ناراحت شود بدتر است يا ميليونها هوادار؟ بنده از يك جوان بااخلاق و عالم كه فوقليسانس تربيتبدني دارد خواستم به تيم كمك كند كه به ايشان اجازه چنين كاري را ندادند. با كاشاني حرف زده بودم اما استيلي اجازه نداد. اگر بنده ميخواستم سكوت كنم از آن مديرفنيهايي ميشدم كه آقاي پروين گفته بود؛ يعني كشك. بنده در هيچجايي كشك نخواهم شد.
نگاهم به استيلي چيز ديگري بود
نگاه بنده نسبت به حميد استيلي چيز ديگري بود كه اشتباه ميكردم. حميد استيلي برخلاف ذهنيتي كه در جامعه وجود دارد هنوز باورش نشده كه سرمربي پرسپوليس است و نميداند چه مسووليت بزرگي دارد. تنها چيزي كه بعد از هر باخت مطرح ميكند اين است كه در ورزشگاه آقاي ايكس تشويق شد. من ميگويم آقاي استيلي شما تيمت را درست كن و نتايج خوبي بگير آن وقت ببين همين تماشاگر چه سر و دستي برايت ميشكند. اگر تماشاگران واقعا آقاي ايكس را دوست داشته باشند با اين همه تبليغات، بازيهاي تيم آقاي ايكس بايد دهها هزار تماشاگر داشته باشد.
خوردبين فقط برگه امضا ميكند!
مشكلات ديگر هم هست كه معطوف به سرپرست تيم است. عليرغم احترامي كه براي آقاي خردبين قائل هستم بايد بگويم پرسپوليس در زمينه سرپرستي مشكل دارد. سرپرستي كردن فقط امضاي كارت تعويض بازيكن نيست بلكه يك سرپرست بايد يك ساعت زودتر از بازيكنان در محل تمرين حاضر شود و يك ساعت ديرتر از آنها برود. متأسفانه آقاي خوردبين اين آيندهنگري را ندارد. در جلسه كميته فني ميگويند كه تيم در بوشهر با استرس وارد زمين شد.
ميپرسيم چرا؟ ميگويند: آنجا دو سه تا پلاكارد نامناسب عليه سرمربي نصب شده بود. به آقاي خوردبين ميگوييم شما بهعنوان سرپرست چه كار كرديد؟ ميگويد چه كار بايد ميكردم؟ بنده به ايشان گفتم شما بايد موضوع را به ناظر مسابقه منتقل ميكرديد و ميگفتيد اگر اين پلاكاردها برداشته نشود تيم بازي نميكند يا در جلسه عنوان ميشود در بوشهر غذاي مناسب نبوده و جالب اينكه گفته ميشود اين موضوع سال قبل هم تكرار شده بود! شما به بنده بگوييد پس وظيفه سرپرست چيست؟
بارها از استيلي برنامه خواستيم و در آخر با اكراه به ما برنامه دادند كه ديديم طبق آن برنامه بازيكنان بايد در گرمترين ماه سال و همزمان با ماه مبارك رمضان در ساعت 10 صبح تمرين كنند! شما بگوييد، ساعت 10 صبح مرداد ماه و در اوج گرما چه كسي تمرين ميگذارد؟ هربار كه تيم ميبازد ايشان ميآيد و عذرخواهي ميكند؛ عذرخواهي تا كي؟ البته عذرخواهي وظيفه مربي است اما وظايف اصليتر چه ميشود؟ ما بايد بيشتر كار كنيم و از افرادي كه به آنها اعتماد داريم مشورت بگيريم.
تيم در بوشهر تا ساعت 30/12 دقيقه بازي كرده، ساعت 30/1 دقيقه از ورزشگاه خارج شده و ساعت دو به هتل رسيده و بازيكنان ناخواسته تا چهار صبح بيدار بودهاند و هشت صبح هم به سمت تهران پرواز كردهاند. آنوقت براي اين تيم ساعت 10 صبح تمرين گذاشتهاند تا ريكاوري كنند؛ جالب اينكه خود سرمربي از فرط ناراحتي و افسردگي با لباسشخصي تمرين را تماشا كرده است.
پرسپوليس بدون سرمربي بهتر نتيجه ميگرفت
عليرغم احترامي كه براي آقاي استيلي قائلم معتقدم در چهار بازي اخير حتي اگر پرسپوليس مربي هم نداشت 9 امتياز ميگرفت! ما دو بازي تهران را از دست داديم. كار به جايي رسيد كه در مقابل مسسرچشمه وقتي بازيكن ما گل تساوي را زد انگار در جامجهاني به تيم ملي برزيل گل زده بود! اين تأسفبار است.
همه ما اشكال داريم؛ به نظر بنده آقاي كاشاني بايد درباره پول بيتالمال سختتر و وسواسيتر عمل كند تا كار به اينجا كشيده نشود.
آقايان امپراتوري راه انداختهاند
آقاي سرپرست موقت به بنده گفت فقط دو سال در پرسپوليس بازي كردهام. اولا بنده 14 سال بهعنوان بازيكن و شش سال بهعنوان مربي در پرسپوليس بودم و ثانيا سابقه كاپيتاني اين تيم را دارم. متأسفانه در مملكت ما افراد را مدعي بار ميآورند. آقاي فتحاللهزاده آن روز حداقل بايد سكوت اختيار ميكرد. ايشان را اگر ولش ميكرديد مدعي ميشد كه بنده با شورت ورزشي هم عكس ندارم. البته فكر ميكنم آن روز بنده اشتباه كردم نبايد پاسخ ميدادم. برخي براي خودشان امپراتوري تشكيل داده و با استفاده از منابع دولتي افراد بلهقربانگو را به استخدام خود درآوردهاند.
ضرغامي بهدنبال چيز ديگري است
اين هم از كرامات آقاي ضرغامي است! صدا و سيمايي كه به هر حال همه را مورد نقد قرار ميدهد تحمل يك نقد ساده مرا كه اخيرا در نامهاي مطرح كردم ندارد. واي به روزي كه از خود آقايان بالادستي انتقاد كنيم. در اين برنامه از نظر قيافهسازي بنده بد عمل نكردهاند ولي از نظر محتوا برنامهشان خيلي به دلم نچسبيده است البته آنها درباره برخي كاملا توانستهاند شبيهسازي كنند! بعد از نامهاي كه بنده به آقاي ضرغامي نوشتم، دوستان در چندين و چند برنامه سعي كردند كه مرا بكوبند و حتي ديديم كه برخي افراد را از داخل «لپلپ» درآوردند و بهعنوان دكتر و كارشناس فوتبال جلوي دوربين گذاشتند تا مرا بكوبند. دو سه روز قبل گزارشگر برنامه دوربين جنجالساز، با نشان دادن آقاي ضرغامي درحالي كه ميخواست وارد ورزشگاه آزادي شود و بازي استقلال را تماشا كند مدعي شد كه ايشان مخفيانه و بين مردم در ورزشگاه حاضر شده و حتي از ايشان وقتي كه براي چند تماشاگر بليت ميخريد فيلم گرفتند؛ واقعا كه فهميديم معناي مخفيانه به ورزشگاه رفتن چيست! بهخصوص وقتي كه شنيديم بحث حضور برخيها در انتخابات مطرح است و...
فردوسيپور عادل نيست
فردوسيپور باهوش است و كاملا خطي عمل ميكند. ممكن است به شما تلفن بزند و چيز ديگري بگويد ولي كاملا مشهود است كه از يك جريان طرفداري ميكند و هر كس مستقل باشد و به نوعي ضعفهاي آن جريان را بگويد نه به برنامه او راه پيدا ميكند و نه اجازه حرفزدن دارد. آقاي عادلخان خودش ميداند چه جفايي به من و فوتبال ايران كرد. بنده هم سعي ميكنم ديگر با برنامه 90 حرف نزنم. در برنامه قبلي كه به من فرصت نداد صحبت كنم، ميتوانست نگويد كه مايليكهن تماس گرفته و ما وقت نداريم. وقتي روي آنتن ميگويد فلاني زنگ زده و ما وقت نداريم چه معنايي دارد؟ ميگويند كار دنيا را ببين كه... ولش كنيد بهتر است نگويم.
خانهنشيني ميكنم
بنده در خانه مينشينم و منتظر پست ميمانم؛ بنويسيد در شهر به ما پيشنهاداتي شده! اين روزها از برخيها وقتي ميپرسند: چرا بيكاري؟ ميگويند: از چند تيم ليگ برتري پيشنهاد داشتم ولي پاسخ رد دادم! البته واقعيت اين است كه بنده از جايي پيشنهاد ندارم. اين روزها داخل كوچهمان با بچههاي كوچك فوتبال بازي ميكنيم كه لذت آن را با هيچچيز عوض نميكنم؛ خدا را چه ديديد، شايد با همين بچهها تيم درست كرديم و با بچههاي كوچهبالايي مسابقه داديم.

خداحافظ آقای حاشیه!
صفت خوبي ميشود: مرد حاشيه، البته با هدف اصلاحات! اين بهترين صفتي است كه ميشود به حاجي مايلي هميشه معترض داد؛ مايليكهني كه شايد مهمترين مسائل فوتبال را مطرح ميكند اما بهخاطر اخلاق تندش و البته نحوه بيانش و شايد مهمتر از آن پيشينهاش، جدي گرفته نميشود و اغلب جزو چهرههاي دوستنداشتني است!