صبح از تجلي آزادي بر گستره وطن سخن ميگفت و باد از فرجام سرمايي كه سالها در همه جا جريان پيدا كرده بود. در نهم ارديبهشت حضرت امام پيامي صادر كردند، در اين پيام از ملت ايران دعوت به برپايي تظاهرات در سراسر كشور شده بود. در قسمتي از پيام آمده بود:
«... ما بايد در اربعين بعد از اربعين، بلكه در اربعينات پنجاه ساله دوره سياه و عزاي اين ملت بزرگ... در سوگ بنشينيم و در هدر دادن مخازن زيرزميني و از آن مهمتر مخازن روي زمين كه نسل جوان است در عزا باشيم و در كودتاي انگلستان به دست رضاخان و آمريكا به دست محمدرضا خان در سوگ باشيم... ما به خواست خداوند تعالي تا برچيده شدن بساط ارتجاعي شاهنشاهي و برپا كردن حكومت عدالتگستر اسلامي دست از مبارزه برنميداريم تا حكومت دموكراسي به معناي واقعي جايگزين ديكتاتورها و خونريزيها بشود.
اكنون براي نيل به اين مقصد عالي انساني و اسلامي بر همه طبقات است كه يك دل و يك جهت به پا خيزند... سران قم بايد ملت را در مسيري كه يافته است و دشمن را شناخته به قيام دست زده است هدايت و پشتيباني كنند و در اين موقع حساس ملت را از مسير انتخابش با كجرويها منحرف نكنند...».
من وقتي اين پيام را مرور كردم، به نظرم رسيد كه در قسمت انتهايي اين پيام، حضرت امام غيرمستقيم به نظر بعضي از مراجع قم كه در آن موقع از اجراي كامل قانون اساسي طرفداري ميكردند، اشاره كرده است. درواقع در مقاطع مختلف حضرت امام با درايت و هوشياري تمام، همهحركات را زير نظر گرفته و به همبستگي عميق تمام ايرانيان با پشتوانه ايمان اعتقاد عميقي داشتند. من اعتقاد داشتم كه اگر اين پيوند از هم گسسته باطني و روحي به بركت دم گرم رهبران روحاني و قهرمانيهاي هزاران زن و مرد مجاهد با ايمان گره نخورده بود، انقلاب ايران به شكل ديگر و حالت ديگر و كيفيت ديگر جلوهگر ميشد و چه بسا در مسير ديگري ميافتاد و شايد هم به پيروزي نهايي نميرسيد و اگر هم ميرسيد نظامي را برقرار ميكرد كه دلخواه اكثريت نبود. اعتقاد من اين بود كه اين همه زاييده فرهنگ اسلامي و سنت ملي راستيني است كه از همصبحتي و همسايگي و همقطاري ميتراود آن همزباني و همنژادي و همخوني و همديني و آن همدردي و همدلي و همصدايي غمخوارانهاي كه از پيوند باطني و معنوي طبيعيترين و سادهترين و بيآلايشترين آرزوهاي انساني و از بطن زندگي ايراني برخاسته و در ظلمت و وحشت اختناق مداوم قرنهاي پياپي ايراني را با ايراني هم زنجير و همراز و همبسته ساخته است. همين همراهي و همآوازي و همرزمي طبيعي بيشائبه و اين همكيشي راستين تهي از نيرنگ و تزوير و خودخواهي بود كه مداومت انقلاب ملي و اسلامي ايران را امكانپذير گردانيد و ضامن و پشتوانه پيروزي شد و هزاران هزار ايراني را در يك صف بيپايان پايداري و پايمردي قرار داد كه تانكها و ارابههاي كوهپيكر هم نتوانست آن را بپراكند و بشكند. به اعتبار همين اعتقاد و همبستگي ملي و مردمي است كه اعتصاب، آن برندهترين حربه انقلاب، ضامن پيروزي نهايي محرومان و ستمكشان و آزادگان و شكست كامل غارتگران و ستمكاران و فرومايگان گرديد و همهكس در همهجا به نداي امام پاسخ داد كه شبها و روزهاي پياپي فرياد برميآورد:
«اطاعت نكنيد!» از بركت همين يگانگي ايمان و آرمان است كه چون امام خواست كه «همه با هم، با صداي واحد قيام كنند» جملگي يكدل و يكزبان به پا خاستند و آنقدر نعره زدند و نعره زدند تا فريادشان زره تانكها را شكافت. اين همان رشته ناپيداي طنين «اللهاكبر» است كه شهرها را به شهرها، كوچهها را به كوچهها، خانهها را به خانهها و دلها را به دلها پيوند داد. اين سرچشمه لايزال آدميت و اين پيوند مردمي ناگسستني بود كه امام با نيروي خدايي دين و عدل و امامت درآميخت و جنبشي برانگيخت كه بعد از بيست و پنج قرن پادشاه ايران را از تخت به زير انداخت. پيامها، حرفها و رهنمودهاي امام، به تمام مبارزان مذهبي آرامش و اطمينان ميبخشيد، وضعيت به گونهاي شده بود كه حتي زندانيان سياسي از اوضاع و احوال مملكت باخبر ميشدند و اين مساله يكي از دستاوردهاي انقلاب بود و دولت با اين اعمال نشان ميداد كه تغيير رويه داده است. گاهي كه تنها ميشدم، تمركز فكرم روي هزاران زنداني سياسياي بود كه گاهي فقط به جرم مطالعه يك كتاب مثل خرمگس، شنل و توضيحالمسائل به زندانهاي طويلالمدت محكوم شده بودند. به فكر عزيزان زنداني بودم، كه در فضايي بسته و عاري از هرگونه رفتار انساني و پر از خشونت و رنج و شكنجه و عذاب زندگي ميكردند. چيزي كه زنداني را در زندان حفظ ميكند، حفظ روحيه و شاد بودن است و نبايد در آنجا اجازه داد كه افسردگي و خمودگي بر انسان چيره شود. خوشبختانه حوادث و اتفاقات اجتماعي ايران عاملي بود كه زندانيان سياسي، روحيه تازهاي پيدا كنند، حتي مبارزان غيرمذهبي از اين تغيير و تحولات بسيار شادمان و خوشحال بودند. در انقلاب واقعا همه مردم و توده مردم فعاليت داشتند و به همين دليل دسته خاصي در راس امور قرار نداشت، جز شخص حضرت امام. در آن زمان من روزبهروز از فعاليت تشكل مخفي آگاه ميشدم. شهيد نامجو همچنان در حال فعاليت در ارتش بود و هر زمان احتياج بود، ميتوانست از نفوذ خود و اطرافياني كه گرايشهاي مذهبي داشتند، استفاده نمايد.

اعتقاد و همبستگی ملی ما
كمكم از پشت ابرهاي شقاوت و سياهي، تجلي باريكهاي از نور خورشيد اميدهاي تازهاي در ذهن و زبان مردم جاري كرده بود.