ميتوان راههاي بسياري را آزمود. ميتوان هم بخش حرفهاي را وارد عرصه كرد و هم بخش دانشجويي را. نيروي جواني كه انگيزه و فكرهاي بسياري دارند و ميتوانند تاثيراتي عميق را از خود بر جاي بگذارند. نكتهاي كه در اين ميان نميتوان آن را ناديده گرفت، اين است كه برخلاف تصوري كه گاهي در سطح جامعه وجود دارد، مردم نيز به شدت از مجسمهها استقبال ميكنند. خوشبختانه در اين سالها نگاه عموم جامعه به هنر بسيار جديتر و عميقتر شده است و تاثيرات آن را نيز به وضوح ميتوان مشاهده كرد. مثال اين ادعا نيز رونق گالريهاي هنري در سالهاي اخير است. بنابراين لازم است تا شهرها نيز در اين زمينه همراه شده و فعاليتهايي را انجام دهند. مثلا ميتوان شورايي براي مكانيابي تشكيل داد كه اين شورا به هنرمندان و همچنين هنرمندان مشاوره دهند كه چه بايد كرد و مجسمهها را به چه صورتي و در چه مكاني ساخت. ضرورت شكلگيري اين شورا زماني بيشتر ميشود كه به اين مساله توجه داشته باشيم كه كاركرد هر مجسمه بهعنوان يك اثر هنري بايد متناسب با محيطي باشد كه در آن قرار ميگيرد. براي مثال در ميدان يا گذرگاهي كه محل عبور و مرور تند و سريع است بايد مجسمهاي متفاوت از يك بوستان و يا اتوبان باشد. مجسمه اگرچه به خودي خود اثر هنري قابلتوصيفي به حساب ميآيد، اما وقتي در يك مكان نصب ميشود، نميتوان آن را به تنهايي مورد بررسي قرار داد، بلكه بايد آن را بهعنوان جزئي از كلي كه در آن قرار دارد، بررسي كرد. در اين ميان فرهنگ آن منطقه نيز داراي اهميت ميشود. در اين بين حتي بايد دقت كرد تا بعد از نصب مجسمه نيز شرايط به گونهاي رقم نخورد كه كاركرد آن از بين برود. سازمانها و شركتها بايد در اين زمينه توجيه شوند تا مجسمهاي كه با هزينه و مرارت بسيار ساخته ميشود، مورد آسيب قرار نگيرد. مثلا قرارگرفتن يك تير چراغ برق زيباييشناسي آن را از بين نبرد و يا هر مورد ديگري. همت به افزايش كاركرد مجسمهها در تهران را به راحتي ميتوان در سطح شهر مشاهده كرد. در اين سالها اتفاقاتي رخ داده كه در نوع خود اتفاقات مهمي بوده و قابلتقديرند، اما در عين حال همچنان ناكافي به نظر ميرسند. در چنين شرايطي است كه اگر بخواهيم وضعيت مجسمهسازي را در تهران و ديگر شهرهاي ايران مورد بررسي قرار دهيم، بهتر است بيشتر در اينباره بحث كنيم كه چه ميشود كرد تا به آنچه هماكنون وجود دارد، قانع باشيم. ميتوان جهتهاي مجسمهسازي را تغيير داد. از آنها براي استفادههاي بهتري بهره جست و در راه هدفهاي ديگري از آنان استفاده كرد. اين تنها نياز به يك همت دارد و مقداري انگيزه و اينكه در رديف بودجههاي شهري چنين مسالهاي مورد بررسي قرار گيرد. نبايد از هزينههاي گزافي كه مجسمهسازي دارد هراسيد و از آن چشمپوشي كرد، چون تاثيرات آن بسيار عميقتر و اساسيتر از آن چيزي است كه به نظر ميرسد. هنر مجسمهسازي، هنري پرهزينه است. گاهي بايد دهها ميليون تومان هزينه صرف ساخت آن كرد، اما در عين حال ماندگارترين و مهمترين هنري است كه ميتواند در شهرها كاركرد داشته باشد. در اين ميان مجسمهسازان نيز انگيزه بسياري براي ورود به اين عرصه دارند. اما تا زماني كه شرايط به شكل كامل براي آنان فراهم نشود، طبيعي است كه تنها به ساخت مجسمههايي براي عرضه در گالريها بسنده كنند و يا به راههاي ديگري بينديشند. مجسمهها بايد از لحاظ موضوعي نيز مورد بررسي قرار گيرند. ساخت مجسمه از پرترههاي مذهبي، سياسي و هنري بدونشك لازم و ضروري است. در تمام دنيا نيز اين اتفاق رخ ميدهد و هنرمندان مجسمهساز از شخصيتهاي مهمي كه در آن جامعه وجود دارند، پرترههايي را ساخته و آثاري را خلق ميكنند كه بسياريشان در تاريخ هنر نيز ماندگار شدهاند. اما در كنار اين نگاه ميتوان نگاهي آزادتر نيز نسبت به هنر داشت. يعني ساخت مجسمههايي انتزاعي كه بعد از مدتي فرهنگ بصري و شناخت هنري مردم را مورد بررسي قرار ميدهد. رسيدن به اين اهداف نيازمند يك برنامهريزي طولانيمدت است. بايد سالها در اين زمينه تلاش كرد و آنوقت نتيجه آن را ديد. تغيير مديران نيز به هيچعنوان نبايد در اين سياست تغييري ايجاد كند. هر چند اين ماجرا در ايران چيزي شبيه يك روياست و معمولا مشاهده ميشود كه هر مديري ايدههاي خود را داشته و آنچه در گذشته انجام شده است را به شكل كامل ناديده ميگيرد.
* مجسمهساز. از او يادمان استاد شهيد بهشتي در ميدان دانشگاه شهيد بهشتي، مجسمه پروفسور حسابي در تجريش و مجسمه وزير – اميركبير- در بوستان گفتوگو وجود دارد.

مردم مجسمهها را دوست دارند
محمدحسين عماد: مجسمهها ميتوانند در شهر تهران كاركردي بسيار بيش از ظرفيتي كه هماكنون وجود دارد، داشته باشند. براي بالفعلكردن ظرفيت بالقوهاي كه مجسمهها و مجسمهسازان در شهرها دارند،