وي در بخشي از سخنان خود به ماجراي رفتن مهدي كروبي از مجمع روحانيون مبارز اشاره كرده و گفت: «رفتن آقاي كروبي از مجمع بهعنوان يك عضو باسابقه و نيرويي كه در شكلگيري مجمع نقش داشت، مهم بود. البته آقاي منتجبنيا نيز از اعضاي اصلي و از موسسين مجمع بود كه به همراه آقاي كروبي مجمع روحانيون را ترك كرد. اما مجمع چارچوب خود را حفظ كرد و در عين حال جديتر و در چارچوبي مناسبتر و منظمتر به كار خود ادامه داد. در ادامه مهمترين بخشهاي سخنان موسويلاري را ميخوانيد.
پاسخ به شبهه عدم اطاعت مجمع روحانيون از ولايتفقيه
در پاسخ به اين سوال صراحتا عرض ميكنم كه به اعتقاد من، جريان روحاني رقيب ما - نميخواهم از لفظ مقابل، مخالف و... استفاده كنم - چنين رفتاري را در عصر حضرت امام و بعد از امام همواره در پيش گرفتهاند. اينها در عصر امام ضمن اينكه به ايشان ارادت داشتند اما اينطور نبود كه تمام نظرات امام را دربست بپذيرند. فيالمثل امام از دولت آقاي موسوي حمايت ميكرد اما آنها مخالفت ميكردند. نامههاي انتقادي براي امام مينوشتند و از ايشان بهخاطر برخي كارها انتقاد ميكردند... يا از جرياني كه در مقابل امام ميايستادند، حمايتهاي صريح و روشن داشتند. ما پذيرفتهايم كه رهبري در رأس هرم اين نظام است، طبعا رهبري را پذيرفتهايم و اينكه با ايشان كار ميكنيم يعني التزام داريم، البته ممكن است در جايي هم انتقاد داشته باشيم كه حتما آن را مطرح ميكنيم.
موضع مجمع روحانيون درخصوص تجمع 30 خرداد 88
در اين باره ما قبل از اين نمازجمعه يعني در 28 خرداد تقاضاي راهپيمايي را به وزارت كشور داده بوديم، اطلاعيهاي نداده بوديم. بعد از نمازجمعه 29 خرداد بيانيه داديم و رفتارها را نقد كرديم اما دعوت به حضور در خيابانها نداشتيم چراكه ميخواستيم در چارچوب حركت كنيم، گرچه اعتراض را حق خودمان ميدانستيم. ما در 28 خرداد يعني قبل از خطبههاي نمازجمعه تقاضاي رسمي به وزارت كشور ارائه كرديم اما وزارت كشور تا 30 خرداد پاسخ ما را نداد. زماني هم كه پاسخ داد ما از مردم خواستيم به خيابانها نيايند. به هرحال ما يك جريان معترض بوديم ولي ميخواستيم اعتراضمان را قانوني پيگيري كنيم و وقتي وزارت كشور جواب رد داد، گرچه اين پاسخ را قبول نداشتيم اما به پيگيري اعتراضاتمان از طريق قانوني وفادار مانده و اعلام كرديم راهپيمايي نداريم. اگر شما براي بيان ديدگاههاي خود تقاضاي رسمي و قانوني ارائه كنيد و يك ميتينگ، تجمع يا راهپيمايي داشته باشيد و مرجع قانوني به شما مجوز بدهد، معناي اين حرف اين است كه آن مطلبي كه مقام معظم رهبري در نمازجمعه گفتند، مصداقش اين نيست بلكه مصداقش حركتهاي خارج از چارچوب است. ما كه تقاضاي قانوني كرديم، اگر وزارت كشور تصوري غير از اين داشت، بايد همان ساعت پاسخ ما را ميداد.
اگر خواست موسوي و كروبي با خواست عمومي و قانون اساسي همراه نباشد، ما همراه نيستيم
هرجايي كه ديدگاههاي افراد (موسوي و كروبي) با خواست عمومي ملت و قانون اساسي در تعارض باشد، قاعدتا ما همراه نيستيم. زماني كه ما قانون اساسي و خواست عمومي ملت را مبنا قرار ميدهيم، قطعا همين مبنا را دنبال ميكنيم.
معتقديم بايد جلوي انحرافات ايستاد
ما معتقديم بايد جلوي انحرافاتي كه در درون نظام رخ ميدهد و اتفاقاتي كه به تهيشدن نظام از محتواي خود منجر ميشود، ايستاد. نظام دو عنصر اصلي دارد كه يكي جمهوريت است و ديگري اسلاميت. نميتوان عنصر اسلاميت را فداي جمهوريت كرد و نميتوان جمهوريت را به بهانه حفظ اسلاميت ناديده گرفت. نسبت ما با جنبش سبز اصلاحطلبي است. قطعا با آنها وجه اشتراك داريم. ممكن است وجه افتراق هم داشته باشيم. اما بناي ما بيان نقاط افتراق با گروهها نيست، چراكه در مقطعي هستيم كه نقاط اشتراك براي ما مهم است.
نميتوانيم بگوييم قانون اساسي را قبول داريم اما ولايتفقيه را خير
نظام ولايتفقيه يك سيستم است. اين سيستم چارچوبي دارد كه در رأس آن ولي فقيه و در قاعده اين هرم نيز قواي سهگانه، نيروهاي مسلح، آحاد مردم، نهادهاي مدني و... وجود دارند. وقتي ما از قانون اساسي حرف ميزنيم، مگر ميتوانيم بگوييم قانون اساسي را قبول داريم اما اصل ولايتفقيه را قبول نداريم؟ ما وقتي بر اجراي قانون اساسي تاكيد ميكنيم، يعني حتما از ولايتفقيه دفاع ميكنيم. ما وقتي ميگوييم كه اصلاحطلب درون اين نظام هستيم، يعني اصالتهاي اين نظام را - كه ولايتفقيه ازجمله آنهاست - قبول داريم. اگر قبول نداشتيم در اين چارچوب قرار نميگرفتيم.
افرادي كه گرينكارت آمريكا دارند بهعنوان مشاور حكم دريافت كردهاند
افرادي كه گرينكارت آمريكا را دارند يا حتي سيتيزن (شهروند) آمريكا هستند، بهعنوان مشاور حكم دريافت كردهاند و براي آنها بنياد تعريف شده است. مشخص است كه اينها در جريان انقلاب تغيير ايجاد ميكنند. چرا آقايان صف خود را از آنها جدا نميكنند؟ البته فقط اينها منحرف نيستند، چرا آقايان صف خود را از ديگر منحرفان جدا نميكنند؟
يك نمونه بياوريد كه از قانون اساسي تخطي كرديم
ما كه در بستر قانون اساسي حركت ميكنيم. ما هشت سال مسووليت اجرايي در اين كشور داشتيم. شما يك نمونه بياوريد كه از قانون اساسي تخطي كرديم. بنده بهعنوان كسي كه وزير كشور بوده، حاضرم نسبت به تمام كارهايي كه در حوزه مسووليت وزارت كشور شخصا درباره آنها تصميمگيرنده بودم، پاسخگو باشم. امروز آقاياني كه در مصدر كار هستند بايد پاسخگو باشند كه چرا قانون اساسي را زير پا ميگذارند؟ چرا سند چشمانداز بعد از آن همه زحمتهايي كه دولتهاي پيشين كشيدند، بعد از چند سال فراموش شده است؟ چرا قانون برنامه چهارم توسعه زير پا گذاشته شد؟
نقش موسويخوئينيها را بزرگ ميكنند
آقاي موسويخوئينيها شش يا هشت سال مشاور عالي مقام معظم رهبري بودند. يعني مورد اعتماد كامل امام(ره) و مقام معظم رهبري بود و حداقل شش سال بهعنوان مشاور عالي سياسي مقام معظم رهبري، نظراتش را به ايشان منتقل ميكرد. در رفتارهايش هيچ مخالفتي با نظرات و عقايد مقام معظم رهبري مشاهده نكردم. او يك شخصيت منضبط و داراي فكر كاملا منسجم است كه رفتار و منطقش در يكديگر تاثير و نمود دارد. اينكه گفته ميشود آقاي موسويخوئينيها فعاليتهاي اصلاحطلبان را تئوريزه ميكند از يكسو بزرگكردن نقش آقاي موسويخوئينيها و از سوي ديگر بياهميتكردن همه گروهها و شخصيتهاست، البته روشن است كه چرا اين نقش را پررنگ ميكنند. وقتي جمعي در كنار يكديگر مينشينند ممكن است فردي نظرات صائبتري داشته باشد و فرد ديگر ابعاد كمتري را ببيند. بنده هيچگاه خودم را با بزرگان مقايسه نميكنم اما اينگونه هم نيست كه خودم را صفر فرض كنم و همه عدد را در طرف ديگر ببينم.

به ولایت فقیه التزام داریم
حـجـتالاسلام عـبـدالواحد موسويلاري عضو مجمع روحانيون مبارز و وزير كشور دولت خاتمي در مصاحبه با هفتهنامه مثلث به بررسي مواضع تشكل متبوعش پرداخت.