كنكوريهاي پارسال كه در اضطراب نتيجه امتحان قلبشان مثل بچهآهو در سينه ميلرزد تا ميخواهند صحنههاي عذابآور درس خواندن براي كنكور را فراموش كنند، در و ديوار با اشاره و ايما به آنها يادآوري ميكنند كه «هي، تو، يادت نره به كنكور فكر كني.» از خانه كه بيرون ميروي بيلبوردهاي بزرگ تبليغاتي محكم توي سرت ميكوبند كه كنكور در گوشه و كنار اين شهر به ياد توست پس تو هم از يادش غافل نباش. بعد از آن وارد پيادهرو ميشوي اما به محض اينكه چند قدم برميداري پسرك نوجوان كاغذي را به دستت ميدهد تا نگاهش ميكني تبليغات كنكور جلوي چشمانت رژه ميروند. به ايستگاه اتوبوس ميروي و منتظر ميماني تا اتوبوس از راه برسد و تو را از ديدن اين همه نشانه كنكور خلاص كند اما به محض اينكه اتوبوس وارد ايستگاه ميشود با تعجب ميبيني كه روي بدنه زردرنگ اتوبوس تبليغات كنكور بيداد ميكند. به هر زحمتي كه هست خودت را به خانه ميرساني و سعي ميكني با برنامههاي تلويزيون خودت را سرگرم كني و به فكر نتيجه كنكور نباشي اما به محض اينكه تلويزيون را روشن ميكني پيامهاي بازرگاني شروع ميشود و صداي بم گوينده را ميشنوي كه ميگويد «سوميها! ثبتنام كنيد.»
نگاه اساتيد و دانشجويان
به كنكور
در اينباره حرف هاى دكتر محمدامين قانعىراد، استاد دانشگاه جامعهشناسى علم در انجمن جامعهشناسى ايران خواندنى است. او مىگويد: «دانشجويان ما قادرند حجم زيادى از اطلاعات را در ذهن خود انباشته كنند، بهخصوص در هنگام ورود به دانشگاه تا در رقابت كنكور پيروز شوند ولى معلوم نيست خود اين تبديل نفر دانشجو به يك مخزنى از محفوظات روند مناسبى براى ايجاد توسعه علم و پيشرفت دانش باشد. اين فرآيندى است كه مىتواند كاملا زير سوال برده شود. در آمريكا در رشته فيزيك و رياضيات مسابقهاى برگزار ميشود و اين كشور در بين كشورهاى شركتكننده در يك رشته رتبه ۱۹ و در ديگرى ۲۱ را كسب كرد كه رتبه پايينى است.
اين نشان مىدهد دانشجويان آمريكايى با روند ديگرى رشد پيدا مىكنند و شيوه پرورش آنها با ايران متفاوت است. هر دانشجوى ايرانى هنگام شروع فعاليت، با مغز خسته وارد دانشگاه مىشود كه بايد چهار سال استراحت كند و دانشجو سعى مىكند اين چهار سال را به مغز خود استراحت دهد و خيلى از آن كار نكشد مگر در حد آوردن يكسرى نمرات؛ با توجه به اينكه نظام آموزشى در دانشگاههاى ما هم به طريقى امتداد نظام دبيرستانى است و ما علم را با مجموعهاى از محفوظات اشتباه گرفتيم.»
از آنجايي كه سيستم آموزشى ايران، چه در دبيرستان و چه در دانشگاه، صرفا ياد دادن به دانشجو و بهخاطر سپردن او است كه اين سيستم سبب مىشود دانشجو درگيرى كمترى با تحقيقات داشته باشد. حال آنكه تحقيق يعنى نگاه كنجكاوانه داشتن به دنيا و دنبال مساله بودن و تلاش براى حل مسائل كه زيربنايش بايد در آموزش دبستانى و دبيرستانى ساخته شود و در دانشگاه هم اثر خودش را نشان دهد كه ما در اين زمينه مشكلات زيادى داريم.
بحران روحى و روانى
براى كنكور
واقعا با وجود چنين سيستم آموزشى نامناسب دردناك است ديدن و شنيدن و خواندن تلاشهاى خانوادهها كه اغلب بايد فراتر از بضاعت و توان مالى و فكرى و حتى فيزيكى خود بدوند و هزينه كنند و هزينه كه شايد فرزندشان راهى دانشگاه شود و از دروازه اين قيف بزرگ برعكس شده عبور كند و به سراشيبى خوشبختى بيفتد.
امروزه موضوع كنكور و رقابت براى رسيدن و ورود به دانشگاه نهتنها به بحران روحى و روانى براى دانشآموزان تبديل شده بلكه نظام آموزشى را هم به سياهچالى از نابارورى علمى و عملى مىكشاند. چنانكه اغلب كارشناسان معتقدند كه در حال حاضر كنكور تأثير بدى در آموزش دوره متوسطه گذاشته و محتواى آموزشى را بهشدت تحتالشعاع خود قرار داده است. در اين ميان اغلب كارشناسان و صاحبنظران مسائل آموزشى معتقدند كنكور به رقابتى زيانبار تبديل شده است كه سالهاست موجب بروز استرس، تنش، اضطراب، ناكامى و بسيارى ديگر از مشكلات روحى و روانى بين جوانان شده و هر سال اين روند با توجه به افزايش جمعيت جوان كشور با سرعت و شتاب بيشترى طى شده و قشر عظيمترى از نسل جوان را به ورطه فرورفتن در مشكلات روحى مىكشاند. دردناك اينجاست كه به گفته دكتر پرويز اجلالى آسيبشناس اجتماعى در ماجراى كنكور «كسانى بيشتر آسيب مىپذيرند كه بسيار اهل مطالعه بودهاند يا خانوادههايشان هزينههاى گزافى را صرف آنها كرده باشند و احساس كنند در صورت عدم ورود به دانشگاه زمين و زمان بر سرشان آوار شده است.»
البته اضطراب و وحشت ناشى از عدم قبولى كنكور را نبايد به خود كنكور و پديده كنكور نسبت دهيم. بلكه اين نظام آموزشى است كه به جاى بهروزكردن و كارآمدشدنش، از خيل عظيم محصلان قربانى مىگيرد و روان غلط خود را ادامه ميدهد.

واي اگر کنکور قبول نشوم چهکنم؟!
هستي خديوي: هنوز نتايج كنكور سال قبل اعلام نشده، كلاسهاي كنكور سال بعد فعاليت خود را بدون وقفه آغاز ميكنند.