با فرارسيدن ماه رمضان، دهها خبرنگار و روزنامهنويس از سراسر جهان كه متوجه حوادث ايران شده بودند، به تهران هجوم آوردند. بعضي از آنها موفق به ديدار شاه، آموزگار، هويدا و رهبران گروههاي سياسي مخالف دولت ميشدند، آنها در پي اين ديدارها درمييافتند كه رژيم در موقعيت ضعيفي قرار دارد. همين زمان جناح نيرومند يهوديان داخل آمريكا، كه بنا به اشارات دولت اسرائيل متوجه اوضاع ايران شده بودند، جناحهاي مختلف هيات حاكمه آمريكا را بدان سو ميبردند كه از شاه چشم پوشيده، و مساله سپردن قدرت به نايبالسلطنه (فرح) و وليعهد (محمدرضا) را بررسي كنند. در مقابل اين گروه، جناح تندرو از كنگره و نظاميان، راهحل استقرار يك ديكتاتوري نظامي را ميپسنديدند. در راههاي هر دو گروه، شاه به عنوان يك بيمار ضعيف كه سقوط او حتمي بود، تلقي ميشد. حال آنكه در داخل كاخ سفيد بررسيها نشان ميداد كه هنوز شاه تنها شانس اداره مملكت و جلوگيري از انقلابي است كه پيشبيني آن بر لب بعضيها مينشست. اغتشاشات و اعتصابات و تظاهرات ادامه داشت، تا فرارسيدن ماه رمضان. پيامي كه از امام در اين موقع رسيد، با توجه به حوادث هر روزه ايران، جمله معروفي داشت: «امروز شعار مرگ بر شاه، ملي شده و تا برچيده شدن دستگاه ظلم و انقراض دودمان جنايتكار پهلوي ادامه خواهد داشت». در نخستين شب ماه رمضان، حادثه عجيبي در شهرها رخ داد. مردمي كه براي خوردن سحري برخاسته بودند، با شنيدن فريادهاي «اللهاكبر» سر از پنجرهها به در آوردند. در ميان اين صداها، كه همصدا ميطلبيد گاه «مرگ بر شاه» هم شنيده ميشد. ارتباطات انساني در شهرهاي بزرگ، بياني تازه ميجست. مسجدها شلوغ شده بود، هر ظهر و غروب، گروهگروه در آنجا جمع ميشدند، و پس از نماز پاي سخن سخنرانان مذهبي مينشستند. اما فرياد نيمهشعبان كه هيچ راهي براي مقابله با آن وجود نداشت، و پس از چند دقيقه تكرار و تكرار ميشد، چيزي نبود كه پيشبيني شده باشد. اين همصدايي كه فوق بر رسانههاي گروهي تحتسانسور داخلي، وسيله رساندن پيامها بود، مردم را شادمان ساخت و دانستند كه تنها نيستند. اثر فوري دو سه روز بعد آشكار شد كه در اصفهان و رفسنجان، پيش از افطار تظاهراتي برپا گشت. اما اين مقدمه حادثه بيستم مرداد بود. در آن روز از بامداد مردم اصفهان گروهگروه به راه افتادند. نزديك ظهر، تعداد جمعيت به 50 هزار تخمين زده شد. شهر اصفهان به حركت درآمد، دود و آتش ميان گلدستههاي اين شهر پيچيد. ادارات دولتي يكييكي هدف سنگهايي قرار گرفت كه مردم ميانداختند. در چند جاي شهر، مردم سر در پي آنها گذاشتند. ارتش وارد صحنه شد تا حوادث تبريز تكرار نشود. چند دقيقه بعد، كار با دادن تلفات ادامه يافت. ديگر هيچچيز جلودار جمعيت خشمگين نبود. بعدازظهر مردم شيراز، قم، تبريز، نجفآباد، قمشه، قزوين، اراك و اردبيل نيز به مردم اصفهان پيوستند. رژيم از اين همصدايي به وحشت افتاده بود. غروب خبري به سراسر جهان مخابره شد.

فریادهای الله اکبر
بخشهاي ديگر پيام، خطاب به روحانيون و سخنرانان مذهبي، براي روزهاي ماه رمضان بود. در همين روزها، كانون نويسندگان ايران، گامي به جلو برداشت و طي نامهاي به نخستوزير، آزادي زندانيان سياسي، بهويژه نويسندگان، شاعران و هنرمندان را درخواست كرد.