چنين فردي زمام رهبري انقلاب نوخاسته را در دست ميگرفت، بنابراين گزينش رهبر انقلاب بستگي به دو عامل اساسي داشت؛ اثبات شايستگي رهبري در جريان حوادث و تصديق اين شايستگي به صورت واكنشهاي مساعد نسبت به دستورهاي رهبر توسط قاطبه مردم (با تاكيد مجدد بر اينكه انقلاب ايران يك انقلاب تامعيار مردمي و اسلامي است).
پيامدهاي اجتماعي و سياسي جمعه سياه را ميتوان چنين خلاصه كرد:
- گروهي انبوه از مردم با ماهيت بيرحم، بيگذشت و آشتيناپذير رژيم روبهرو شدند.
- كشتار ناجوانمردانه و بيامان، به مقياس كاملا بيسابقه و وسيع بهخصوص كشتن زنان و كودكان، هزاران نفر را از جان گذشته و آماده شهادت گردانيد.
- مبارزان دريافتند كه اگر ميدان را خالي كنند و نشان دهند كه مرعوب شدهاند، رژيم به كسي رحم نخواهد كرد و با قاطعيت دوچندان به «شكار آدمها» خواهد پرداخت و يكيك آنان را از دم تيغ خواهد گذراند.
- نخستين شكاف در حصار ظاهرا خللناپذير در رژيم، با كشته شدن يك سرگرد فرمانده به دست يك سرباز متمرد، در نخستين روز برقراري حكومت نظامي، آسيبپذيري قواي مسلح را نمايان ساخت.
- براي نخستين بار حمايت كامل حكومت كارتر از رژيم شاه آشكار شد و آن عناصر آزاديخواه و حتي مبارز، كه اندك اميدي به صداقت و قاطعيت او در هواداري از «حقوق بشر» داشتند، به واهي بودن اميدهاي خود پي بردند و دريافتند كه امپرياليسم آمريكا اگر لازم بداند كه براي حفظ پايگاههاي سياسي و اقتصادي و نظامي خود در ايران دهها هزار ايراني را قتل عام كند، درنگ نخواهد كرد.
- راي اعتماد مجلسين به دولت شريف امامي و تصويب اعلام حكومت نظامي پس از قتلعام صدها زن و مرد و كودك بيدفاع و سكوت وزير دادگستري و دادستان كل در مورد اين جنايت مشهود بار ديگر ثابت كرد كه قواي مقننه و قضاييه كشور آلت فعل بياراده قوه مجريه هستند.

رهبری امام در جریان 17 شهریور
هر يك از رهبران روحاني و سياسي سعي ميكرد كه از مجموعه واقعيتها و عوامل و پديدههاي سازگار و ناسازگار اين واقعه حداكثر بهرهبرداري را به سود خواستها و آرمانهاي مردم بنمايد و نهضت را به هدف نهايي خود نزديكتر سازد، بيآنكه مسحور غليان احساسات ياران يا مرعوب قدرت دشمنان شود و در اين راه پرخطر نه چنان تند رود كه به بنبست رسد و نه چنان آهسته كه طغيان فروكش كند.