1- شناخت مباني نظري و اصول بنيادين خلق آثار هنري از آن مباحثي است كه از سويي براي هنرمندان ضروري است و از سوي ديگر براي مخاطبان آثار هنري - اگرچه ضروري نيست- بسيار مفيد. درمورد هنرمندي كه ميخواهد دست به كار خلاقه بزند، تكليف روشن است. شناخت مباني نظري و اصول، معنايش مجهزشدن هنرمند به «علم موجود» در زمينه كار حرفهاياش است، و اين «علم موجود» يعني همه تلاشها و مطالعات هنرمندها و نظريهپردازهاي داخلي و خارجي، كه پيشتر انجامشده و در قالب نظريهها و اصول و ويژگيها ارائهشده و مانند چراغي ميتواند راه پرپيچوخم خلق اثر هنري يا توليد فراورده هنري را روشن كند. اما شايد اين سوال پيش بيايد كه: «مخاطب اثر هنري چه نيازي دارد به شناخت مباني نظري؟» و باز هم شايد اين سوال با اين جمله معترضه ادامه يابد كه: «مخاطب ميخواهد صرفا سرگرم شود يا لذتي زيباييشناسانه ببرد يا در بهترين حالت دريافتي فكري از اثر هنري داشته باشد و اينها هيچكدام نيازي به شناخت اصول و مباني ندارد.» اما حقيقت امر اين است كه هرچه شناخت مخاطب اثر هنري نسبت به اصول و مباني و شيوههاي خلق آن بيشتر باشد، ارتباط بيشتر و بهتري هم ميتواند با آن برقرار كند و از اين رهگذر لذت بيشتري هم از ديدن يا شنيدن يا خواندن آن خواهد برد. به همين دليل هم بد نيست – و حتي پيشنهاد ميشود- كساني كه به ادبيات داستاني علاقه دارند، هرازگاهي به جاي رمان و داستان كوتاه، كتابهايي در زمينه داستاننويسي و نقد و نظريههاي ادبي بخوانند.
2- جمال ميرصادقي سالهاي سال است كه علاوهبر نوشتن رمان و داستان كوتاه و برگزاري كارگاههاي داستاننويسياش، مشغول تحقيق و مطالعه در زمينه ادبيات داستاني هم هست و در خلال ايندست فعاليتهايش آثار ارزشمند زيادي را تاليف كرده و در اختيار داستاننويسان جوان و مخاطبان ادبيات داستاني گذاشته است. از اين حيث بايد گفت او جزو كساني است كه حق زيادي به گردن ادبيات داستاني معاصر فارسيزبان دارند. يكي از كتابهايي كه ميرصادقي با همكاري همسرش، ميمنت ميرصادقي، تاليف و توسط انتشارات مهناز منتشر كرده، «واژهنامه هنر داستاننويسي» است. اين كتاب -كه پيشنهاد اين هفته «سلام كتاب» است- براي اولينبار در سال 1377 منتشر شد و چاپ دومش در سال گذشته پس از بازنگرياي كامل و تكميل مداخل و بهروز كردن آنها روي پيشخوان كتابفروشيها آمد. خواندن اين كتاب براي داستاننويسان جوان كاري ضروري است. علاوهبر اين «واژهنامه هنر داستاننويسي» ميتواند در زماني بسيار اندك، شناختي نسبتا جامع و كامل از داستان و ادبيات داستاني را نيز در اختيار مخاطبان حرفهاي داستان فارسي قرار دهد. در اين واژهنامه -كه تركيبي از تاليف، پژوهش و ترجمه است- خواننده ميتواند مدخلهاي فراواني را ببيند و با موضوعات مختلفي در زمينه عناصر داستان، انواع ادبي، انواع زبان و نثر، سبكهاي مختلف داستان، شيوههاي مختلف داستاننويسي و... آشنا شود. جمال و ميمنت ميرصادقي براي تهيه اين واژهنامه از فرهنگهاي لغت، واژهنامههاي ادبي، كتابها، مجلهها و دايرهالمعارفهاي مختلف فارسي و انگليسي استفاده كردهاند. يكي از بزرگترين محاسن «واژهنامه هنر داستاننويسي» اين است كه مولفان براي همه مدخلها به ذكر مثالهايي نيز پرداختهاند و به اين ترتيب حافظه خود خواننده كتاب را نيز براي انتقال مفاهيم به كار گرفتهاند. واژهها به ترتيب حروف الفبا تنظيم شدهاند و مدخلهاي مرتبط نيز به يكديگر ارجاع داده شدهاند. ممكن است يك خواننده وقتي نقد يا يادداشتي را درباره كتابي ميخواند، به واژهها و اصطلاحاتي بربخورد كه معنايشان را نميداند يا دستكم مفهومشان را در حوزه داستان متوجه نميشود. يك راه مناسب براي چنين خوانندهاي ميتواند اين باشد كه در روبهرويي با اين دست واژهها و عبارات و اصطلاحات به «واژهنامه هنر داستاننويسي» رجوع كند و با مفهومشان در حوزه ادبيات داستاني آشنا شود. اگر يك مخاطب جدي رمان و داستان كوتاه اين كار را انجام دهد، از سويي بهتدريج شناخت مورد نيازش براي درك و دريافت هرچه بيشتر از متن كامل و كاملتر خواهد شد و از سويي ديگر لذتش از متنهايي كه ميخواند، افزايش خواهد يافت.
3- بيارتباط به كتاب، اما مرتبط با مقولة فرهنگ: در دوران كودكيام هفته آخر تابستان برايم بدترين هفته سال بود. تمام اين هفته را در سكوتي بغضآلود سپري ميكردم. فكرم درگير تفريحهاي نكرده تابستان بود و هميشه هم كفه تفريحهاي نكرده و لذتهاي نبرده سنگينتر از كفه ديگر بود؛ فرقي هم نداشت كه چه كارهايي را كرده بودم و چه كارهايي را نه. حالا كه سنوسال بيشتري دارم و كمي با فاصله به آن سالها نگاه ميكنم، ميبينم مسالهام در همه آن سالها، تمامشدن تعطيلات تابستاني نبود، بلكه شروع شدن سال تحصيلي بود و رفتن به فضايي كه نه بويي از نشاط داشت و نه نشاني از شادي. آن سالها، سالهاي جنگ بود و سختي و تلخي و فشارهاي اقتصادي و اجتماعي ناشي از جنگ، تا توي كلاسهاي درس هم آمده بود و اين را بايد گذاشت كنار نگاه پدرسالارانهاي كه از قديمالايام در نظام آموزشي ما رخنه كرده بود و نمادش اين شعار تهي از شعور بود كه: «چوب معلم گله، هركي نخوره...». حالا سالهاست كه جنگ تمام شده و التهاب جامعه فروكش كرده. نظام آموزشي هم تغييرات زيادي كرده و من هنوز هم در پايان تابستان حال خوشي ندارم. البته ديگر چند سالي است دلگيري جايش را به دلتنگي داده و با نوستالژي همراه شده. خاطره سهنفره نشستن پشت نيمكتهاي مدرسه، خوراكي عوضكردن توي زنگهاي تفريح، مثل برق دويدن بعد از زنگ آخر، اضطراب روزهاي امتحان، سرخوشي روزهايي كه معلم مريض ميشد و نميآمد و هزار خاطره خوب و تكراري ديگر، فكر نميكنم هرگز كهنه يا فراموش شود. حالا تنها كاري كه از دستم برميآيد اين است كه شروع سال تحصيلي جديد را به دانشآموزان و دانشجویان شادباش بگويم و در اين ميان دوست دارم روي صحبتم بيشتر از همه به كلاساوليها باشد. اتفاق آخر اين هفته، فقط شروع به تحصيل اين شهروندان كوچك و پاك جامعه ايراني نيست، شروع زندگي اجتماعي آنهاست. قرار است كه آنها از اين به بعد زندگي اجتماعي را در مقياسي بزرگتر و واقعيتر تجربه كنند و من از صميم قلب براي همهشان بهترين اتفاقها را آرزو ميكنم.

با تمركز روي كتاب «واژهنامه هنر داستاننويسي» واژهنامهاي براي همه
كاوه فولادينسب: شناخت مباني نظري و اصول بنيادين خلق آثار هنري از آن مباحثي است كه از سويي براي هنرمندان ضروري است و از سوي ديگر براي مخاطبان آثار هنري - اگرچه ضروري نيست- بسيار مفيد.