درباره بسياري از آثاري كه در اين سالها به نمايش گذاشتهايد، گفتهايد كه اين واكنشي است نسبت به آنچه در جامعه با آن روبهرو هستيد، در اينباره توضيح ميدهيد؟ اصلا اين رسالت نقاش است كه در اينباره به شكل مستقيم در كارهايش اظهارنظر كند يا اينكه گريزي از اين مساله وجود ندارد؟
به هر حال ما در اين جامعه زندگي ميكنيم و خواهناخواه مسائلي كه در آن اتفاق ميافتد، روي ما نيز بهعنوان يك انسان و بالطبع آن روي كارمان تاثير ميگذارد. بهطور كلي انسانها وابسته به شرايطي هستند كه در آن به سر ميبرند. حال هركس بنا به روحيات و خواستههاي خود به آن واكنش نشان ميدهد. برخي نارضايتي خود را با اعمال خشن بروز ميدهند، عدهاي گوشهعزلت ميگيرند و هنرمند نيز خواسته و ناخواسته اين مسائل را در كار خود متجلي ميكند، يعني او شريك خواستهها و آرزوهاي مردمي است كه با آنها زندگي ميكند. البته انديشه هنرمند تنها محدود به سرزميني كه در آن زندگي ميكند، نيست. نميتوان نسبت به مشكلاتي كه در دنيا رخ ميدهد، نيز بيتفاوت ماند.
به همين خاطر است كه موضوع در بيشتر آثار شما را زنهايي تشكيل ميدهند كه در حجمي تاريك نشستهاند و كمتر رنگي از شادي در آنها به چشم ميخورد؟ استفاده از رنگهاي سياه و آبينفتي دليلي براي اين ماجراست؟
فضايي كه ما در آن زندگي ميكنيم، اصلا فضاي رنگي نيست. رنگ موضوعي است كه جامعه ما سالهاست كه با نقصان آن روبهروست. اگر نگاهي به اطراف خود بيندازيد به راحتي با اين مساله مواجه خواهيد شد. ما دنياي اطرافمان بيشتر خاكستري است. البته چند سال است كه كاربرد رنگها بيش از گذشته به چشم ميخورد، اما ما همچنان با ديگر كشورهاي دنيا فاصله بسياري در اين زمينه داريم.
به نظر ميرسد كه اين واكنش هنرمندانه در برابر اتفاقاتي كه پيرامونتان رخ داده است، گاه بر ايدههاي نقاشانه شما استيلا پيدا كرده است. يعني شما بهعنوان نقاش بيش از آنكه نگران ارائه مهارتهاي تكنيكي خود به مخاطب باشيد، خواستهايد او را متوجه وقايعي كنيد كه در اطرافش رخ ميدهد.
به هر حال من در اين زمينه يك تعهد در برابر خود احساس ميكنم. نميتوان هنرمند بود و نسبت به آنچه در پيرامونمان رخ ميدهد، بيتفاوت ماند. همانطور كه سعدي ميگويد: «من از بينوايي نيم زرد روي/ غم بينوايان رخم زرد كرد» من سالهاست كه اين تعهد را حس ميكنم و به همين خاطر است كه گمان ميكنم اگر چنين مسائلي در كارهايم تبلور پيدا نكند، كاري بيهوده انجام دادهام. البته اين بدانمعنا نيست كه هركس چنين مسائلي را در كارهاي خود لحاظ نميكند، كار بيارزشي انجام ميدهد، اگر هنرمندي در اطراف خود شادي ميبيند، نيز بايد آن را به تصوير كشيده و به ديگران ارائه دهد. حتي كشيدن اثري كه تنها زيبايي در آن به چشم ميخورد و اين زيبايي چنان است كه بيننده را به ستايش واميدارد، نيز در نوع خود كار قابلستايشي است. اگر بخواهم خلاصه درباره اين موضوع صحبت كنم، بايد به اين مساله اشاره كنم كه آثار من اجتماعي است و بيشتر درباره زندگي آدمهاست، بنابراين هركس با توجه به دركي كه از هنرهاي تجسمي دارد ميتواند با نقاشيهاي من ارتباط بصري برقرار كند.
مخاطب با ديدن فيگورهاي شما گاه مرز ميان طراحي و نقاشي را پيچيده ميبيند. اين مساله سالهاست كه دغدغه شما بهعنوان يك هنرمند است، در اينباره توضيح ميدهيد؟ اينكه چرا برخلاف جو هنرياي كه در اين سالها نقاشي ايران با آن روبهرو بوده، براي شما تا به اين اندازه اهميت داشته است؟
من از همان زمان كه نقاشي را در دانشكده هنرهاي زيبا آغاز كردم، به اين مساله توجه داشتم و براساس آن فعاليت ميكردم. به همين خاطر است كه بيشتر آثارم شامل طراحي است. در مدرسه نيويورك هم شيفته طراحي انسان بودم، اما همانطور كه بارها گفتهام، تكنيك طراحي را با نگاهي امروزي دنبال و تلاش كردم راهي به يك طراحي نو و امروزي پيدا كنم. درواقع يكي از نخستين اهدافي كه من در طراحي دنبال كردم، اين بود كه طراحي خوب شوم و به همين خاطر تنها سعي نكردم كه كارهاي آوانگارد را مدنظر قرار دهم يا اينكه از كارهاي نقاشان بزرگ كلاسيك كپي كنم. ميخواستم كار و مهارت اين نقاشان را در خدمت ايدهاي بگيرم كه در ذهن خود داشتم. عاشق آثار رامبراند، تولوز لوترك بودم و ميخواستم تا دنيا را از شانههاي آنها مشاهده كنم. درواقع من دنبال كار آنها راه افتادم تا با استفاده از تجربيات آنها به امروز نگاه كنم. از طرفي طراحي ميتواند منظورش را به تنهايي بيان كند. در حقيقت طراحي تصوير كردن موضوعي است كه ميتواند جدا از نقاشي خودش را مطرح كند. از طرفي كارهاي من ميان طراحي و نقاشي سيال است. گاهي خط بيشترين نقش را دارد و گاهي كمي رنگ حاكم است. اين شيوه كار من است.
در عين حال در تمام اين سالها ارائه اثر فيگوراتيو جزو اصليترين دغدغههاي شما بوده است، فيگورهايي كه خود به تنهايي و صرفنظر از محيطي كه فيگور در آن قرار دارد، داراي بار دراماتيك است، انگار اين فيگورها به خودي خود ميتواند غم، تنهايي يا شادي را فرياد كنند.
ببينيد من چند سال بعد از آغاز جنگ نمايشگاهي برگزار كردم كه در آن زنان سوگوار در قبرستانها را نشان ميدادم، ميخواهم بگويم كه اين مساله هميشه دغدغه من بوده است. در اين سالها ما نميتوانستيم فيگورهاي برهنه بكشيم و به همين خاطر ناگزير بوديم تا آناتومي را به شيوهاي ديگر ارائه دهيم. اين مساله را من سالهاست كه در كار خود لحاظ كردهام. اتفاقا همين محدوديت است كه باعث ميشود چهره فيگورها به قول شما حالت و بار دراماتيك به خود بگيرند. از طرفي همانطور كه در قبل اشاره كردم پوشش اغلب مردم جامعه ما سياه است و همين مساله را نيز ميتوان در فيگورهاي من مشاهده كرد.
اين البته كمبودي است كه در فضاي نقاشي ما بهخصوص جوانترها ديده ميشود.
نميشود در اين باره به نقاشان جوان خرده گرفت. ما به شكل كلي در بيان تصويري و نقاشي امروز جهان بسيار جوان هستيم و تجربه چنداني در اين خصوص نداريم، به همين خاطر است كه بايد از گذشته نقاشي خودمان بهره بگيريم.
به فضاسازي در آثارتان نيز اشاره ميكنيد، اين صندليها كه گاهي عنصر ثابت كارهايتان ميشوند تا اينكه گويا همه چيز در فضاي اطراف فيگور در خدمت حسي است كه او به مخاطب خود ارائه ميكند.
فضاهاي كارهاي من اصلا به اين خاطر است كه آن سكون و تنهايي كه را در جامعه ما حاكم است را نشان دهم. البته من اين كار را به شكل عمد انجام نميدهم، اصلا يك نقاش نميتواند درباره آن اتفاقي كه در كارش رخ ميدهد، توضيح دهد. اگر غير از اين بود كه نقاش نميشد، حرفش را همانطوري بيان ميكرد كه عامه مردم ميگويند. گاهي فضاهاي كار من به شكلي درميآيند كه خودم بعد از ديدنشان تعجب ميكنم. گاهي حس ميكنم كه از تمام ايسمها و سبكها رها شدهام و به نوعي بداههگويي در كار رسيدهام.
آن چيزي كه ما در اين نمايشگاه خواهيم ديد، در كارهاي بعديتان ادامه خواهد يافت؟
اصلا معلوم نيست. بعد از نمايشگاهي كه در سالهاي جنگ گذاشتم و فضاي آن بيشتر فضاي جنگ و سوگواري بود، به نظرم اين آثار از دوره كارهاي تلخ من است. البته چندان از اين مساله ناراضي نيستم. كار هنرمند بازتابي از شرايطي است كه او از سر ميگذراند. ما هم عضوي از اين جامعه هستيم، منتها ابزار بيانمان متفاوت از ديگر مردم است. گمان ميكنم كه موضوع ميتواند به اعتلاي فرهنگي جامعه كمك كند.
آقاي معتبر به نظر ميرسد كه شما قيمت آثاري را كه در اين نمايشگاه ارائه دادهايد، به نسبت آن چيزي كه هماكنون در جامعه هنرهاي تجسمي با آن روبهرو هستيم، بسيار كمتر است. اين روزها شاهد اين مساله هستيم كه هنرمندان حتي هنرمنداني كه در ابتداي راه هستند، كارهاي خود را با قيمتهاي بسيار بالايي ارائه ميدهند. شما چرا از اين جريان پيروي نكرديد؟
اين به آن خاطر است كه بالا رفتن قيمت آثار هنري در ايران در سالهاي اخير به شكل حسابشده و كارشناسيشدهاي انجام نشد و قيمت آثار به شكلي بسيار عجيب و غريب بالا رفت. اين اتفاق خواهناخواه باعث از دست رفتن بخش عمدهاي از مخاطبان ما ميشود. من برخلاف جرياني كه هماكنون راه افتاده است، موافق بالارفتن آثار حرفهاي نيستم، چون بر اين اعتقادم كه اكثر خريداران اين آثار را افراد فرهنگياي تشكيل ميدهند كه چندان نميتوانند اين هزينهها را تامين كنند.
درباره كتاب مجموعه آثارتان كه همزمان با نمايشگاه به انتشار درآمد، توضيح ميدهيد؟
سال 83 اين كتاب چاپ شده بود و نشر نظر تصميم گرفت دوباره آن را تجديدچاپ كند، منتها در اين باره پيشنهاد دادند كه كارهاي جديد نيز به آن اضافه شود؛ يعني در تجديد چاپ 40 كار علاوهبر آثاري كه در گذشته وجود داشتهاند، به انتشار درآمده است..

در جامعه ما نقصان رنگ وجود دارد
سما بابایی: منوچهر معتبر - نقاش- هنرمند كمكاري است. او چندان نمايشگاه برگزار نميكند و در كنار آن خود را چندان درگير حواشياي كه در اين سالها وجود دارد، نميكند. مهمترين ويژگي آثار او بهخصوص در سالهاي اخير تسلط رنگهاي تيره بر بوم است. موضوع آثار اين هنرمند نقاش را بيشتر زنهايي تشكيل ميدهند كه در حجمي تاريك نشستهاند و اغلب مظهر بيپناهي و اندوه هستند. اين در حالي است كه به تازگي كتاب آثار او نيز به انتشار درآمده است. اين كتاب شامل برترين آثار استاد معتبر است كه با مقدمهاي كه از موضوع اين نقاشيها حكايت ميكند در دسترس مخاطبان قرار گرفت. نگارخانه «اثر» تا 19 آبان 1389 ميزبان هنردوستان خواهد بود.