نكته اول كه با ايما و اشاره بيان شده و بهطور مستقيم بيان نشده اين است آقاي احمدينژاد نشان داده است كه تمايل دارد مشكلات در روابط ايران و آمريكا و مساله رابطه ايران و آمريكا را به نوعي حل و فصل كند. حداقل او تلاش كرده است كه اين پيام را به آمريكاييها منتقل كند كه «اگر شما حاضر باشيد در اين رابطه اقدام كنيد من حاضر هستم يك گام به جلو بردارم.»
نكته ديگري كه با ايما و اشاره نبوده و به صراحت بيان شده اين است كه ايشان همه تلاش خود را بهكار گرفته است كه دوربينهاي رسانههاي غربي و توجهات جهاني را به سمت و سوي خود جلب كند. حال اگر اين جلب توجه و مطرحشدن از طريق سازش و نرمش بود وقتي به كشور بازميگشت دچار مشكلات و عتاب و خطاب ميشد. بنابراين ايشان براي جلب توجه به نقطه مقابل «شاخه زيتون به دست گرفت» رفت و در تمام شش سفر قبلي به نيويورك موضعگيري ايشان بسيار شداد و غلاظ بوده است. او بر اين نكته انگشت گذاشت كه ميخواهد نظام جهاني را تغيير دهد و تاكيد كرد كه نظم كنوني جهان آكنده از ظلم و جور و استثمار و تجاوز و... است. او در سخنان خود اعلام كرد كه جهان دچار بحران شده است و ايران اسلامي تنها قدرتي است كه ميتواند اين بحران را حل و فصل كند. احمدينژاد بحث مديريت جهاني را مطرح كرد، به موضوع نابودي اسرائيل پرداخت و تلاش كرد كه موضوع هلوكاست را انكار كند. او تمام اين اقدامات را كرده از اين جهت كه ميخواسته ديده شود اما ديدهشدني كه وقتي به ايران باز ميگردد بهعنوان اينكه از مواضع انقلابي دفاع كرده و بر سر اين مواضع انقلابي ايستاده است در داخل كشور نيز مورد تشويق و تمجيد قرار گيرد. بنابراين اين دو نكته يعني اينكه به صورت ايما و اشاره شاخه زيتون به آمريكاييها نشان دادند و از سوي ديگر بحثهايي را مطرح كردند كه هم در سطح جهاني ديده شوند و مورد توجه رسانهها قرار گيرند و هم وقتي به ايران بازگشتند با استقبال گروهها و جريانات راديكال و انقلابي مواجه شوند كه بر سر مواضع انقلابي ايستادهاند، ايشان اين پيام را فقط نخواستند به ايرانيها برسانند بلكه خواستند در سطح وسيعتري اين پيام را به اعراب، مسلمانان، آفريقاييها و تودههاي جهان سوم برسانند كه من يك فرد انقلابي هستم كه آمده است نظم نويني را در جهان ايجاد كند.
اما به نظر ميرسد مشاوران آقاي احمدينژاد و كساني كه به ايشان در تصميمگيريها و اظهارنظرها كمك ميكنند به ايشان آدرس اشتباهي دادهاند و ايشان را به سمت و سو و فضايي هدايت كردهاند كه زمان و عصر آن مدتهاست سپري شده است. يعني ايكاش نزديكان و مشاوران آقاي احمدينژاد به او ميگفتند اينكه به سراغ ادبيات انقلابي برود، جالب بود ولي در دهه 60 و 70ميلادي يعني در دورهاي كه كاسترو و چهگوارا اسطورههاي تودهها بودند. ولي الان ديگر اين ادبيات كه عليه آمريكا و غرب حرف زده شود و اعلام شود كه غرب فاسد است و در حال استثمار جهان سوم است، چندان خريداري ندارد. عصر و زمانه اين رويكرد به سر آمده است. بايد به آقاي احمدينژاد تذكر داده ميشد كه امروزه مدال طلاي افكار عموميبر سينه كساني كه شعار نابودي غرب و آمريكا و اسرائيل را سر ميدهند آويخته نميشود. بلكه امروزه مدال طلاي افكار عموميبر گردن كساني آويخته ميشود كه از حقوق بشر، آزادي و مبارزات ضداستبدادي مردم در جهان سوم حمايت ميكنند. امروزه اين مسائل نزد افكار عمومي مردم جهان ارزش دارد. اگر امروز بر گردن اردوغان مدال طلاي افكار عموميآويخته شده به اين دليل است كه ايشان از ابتدايي كه بهار عرب شكل گرفت و موج و خيزش جهان عرب به راه افتاد، سياست خارجي تركيه را به نحوي هدايت كرد كه به پشتيباني از مردم در اين جنبشها پرداخت. الان هم پرچم حمايت از مردم فلسطين را در سازمان ملل در دست گرفته است. به نظر ميرسد تركها بسيار بهتر از ما توانستهاند سوار امواج افكار عمومي جهاني شوند و احمدينژاد و مشاورانش متوجه نيستند كه ادبياتي كه امروز استفاده ميكنند مربوط به جهان امروز نيست و چند دهه از زمان اين ادبيات گذشته است.
* استاد دانشگاه تهران

احمدينژاد، اردوغان و افكار عمومي جهان اسلام
صادق زيباكلام: محمود احمدينژاد، رئيسجمهور كشورمان از سال 1384 كه به ساختمان رياستجمهوري راه يافت، تاكنون هفتبار براي شركت در مجمع عموميسازمان ملل به شهر نيويورك آمريكا سفر كرده است. به نظر ميرسد از مجموعه رفتارهاي آقاي احمدينژاد در اين هفت سفر ميتوان دو نكته را ديد و دريافت.