تيلور براي جديترين تجربه فيلمسازي خود رماني نوشته كاترين استاكس را دستمايه كار قرار داده، رماني كه هرچند به نوبه خود اثري زنانه به شمار ميرود اما به واسطه هيجان و فراز و فرودهاي رئاليستي موجود در آن، اين ويژگي را دارد كه فارغ از جنسيت مورد توجه مخاطباني از هر دو گروه زن و مرد قرار گيرد. تيلور كوشيده برگرداني كامل از آنچه در رمان آمده را وارد فضاي فيلم خود كند. در اين ميان وي بيخودي نكوشيده براي آنكه حس مولف بودن را به فيلمش وارد كند در داستان منبع اقتباس تغيير ايجاد كرده يا پايانبندي داستان را چنانكه خود ميخواهد تصوير كند. اتفاقا تيلور كه به ويژگيهاي مثبت رمان كه اصليترين آن شخصيتپردازي درست كاراكترها بوده، اشراف داشته تلاش كرده فضاي مجسمشده در رمان را بدون كوچكترين تغييري وارد فيلمنامه كرده و در اين بين توجه دقيقي هم به انتخاب بازيگرانش داشته باشد، چراكه «كمك» به همان اندازه كه از داستان غني خود سود ميبرد، از شخصيتهاي متفاوتي كه در يك نقطه به يكديگر ميرسند هم استفاده مطلوب ميكند. شايد به نظر برسد نسخه سينمايي «كمك» با زماني 146 دقيقهاي كمي طولانيتر از آن چيزي است كه انتظار ميرفته، اما با كمي كنكاش متوجه ميشويم اتفاقا اين زمان طولاني فقط و فقط صرف تشريح بيشتر جزئياتي شده كه مخاطب را در نتيجهگيري نهايي ياري ميكند؛ يعني محال است كه حتي طرفداران پروپاقرص رمان منبع اقتباس هم از تماشاي بخشي از فيلم دچار دلزدگي شده يا در لحظهاي از آن حس تعليقي كه حين مطالعه كتاب داشتهاند را نداشته باشند. «كمك» بدون آنكه به سمت موعظه برود، ايدههاي خود را در اختيار مخاطب ميگذارد و بدون افتادن در دام سانتيمانتاليسم يا همان احساساتگرايي افراطي، وجه معنايي داستان خود را ارائه ميدهد.
همواره اين ريسك براي مولفان بزرگ وجود داشته كه آيا آثار سينمايي كه براساس كتابهاي آنها توليد ميشود، قابليت مقايسهشدن با منبع اقتباس را دارند يا نه. واقعيت هم اين است كه بسياري از آثار اقتباسي هاليوود در مرتبهاي پايينتر از كتاب قرار گرفتهاند. چطور «كاترين استاكت» را راضي كرديد حقوق سينمايي كتابش را به شما واگذارد؟
آنچه شما درباره اقتباس مدنظرتان است، كاملا درست است. واقعا پروسه برگردان سينمايي آثار بزرگ ادبي كاري سخت و دشوار است و هرچقدر اعتبار كتاب منبع بيشتر باشد، سختي اقتباس هم بيشتر ميشود. درباره «كمك» هم اوضاع به همين منوال بود يعني اينكه بخواهم چنين كتابي را تبديل به فيلم كنم كار بسيار سختي بود و كاترين هم در اين زمينه بسيار وسواس داشت، اما دوستي صميمانهاي كه ميان ما دو نفر وجود دارد سببساز آن شد كه وي مدتي قبل از انتشار كتابش، حقوق سينمايي آن را به من واگذار كند. من هم سعي كردم با كنترل دقيق اوضاع حاكم بر ساخت فيلم، كاري كنم كه محصول سينمايي نهايي چيزي از ارزشهاي كتاب را كم نكند.
درست است كه رفاقت شما و كاترين استاكت موجب شد كه شما بر سر اقتباس سينمايي از اين كتاب راحت باشيد، اما اصلا چه دليلي وجود داشت كه شما «كمك» را لايق تبديل شدن به يك اثر سينمايي بدانيد؟ دقيقا چه زماني درك كرديد اين كتاب پتانسيل تبديل شدن به يك فيلم را دارد؟
فكر ميكنم در ميانه خواندن نسخههاي دستنويس كاترين بودم كه دريافتم ميتوانم «كمك» را به فيلم تبديل كنم. كاترين كه هيچگاه نه مدير برنامه داشته و نه ناشر خاصي، دستنوشتههاي اوليه كتاب را در اختيارم گذاشت و از من خواست آنها را بخوانم. اگر اشتباه نكنم در نيويورك بوديم كه وي دستنوشتههاي خود را به من داد و از من خواست بعد از خواندن آن، نظر صريح خودم را در ارتباط با داستانش بگويم. او از من خواست به اين پرسش پاسخ دهم كه آيا اين داستان از آنهايي است كه مخاطب را به خود جلب ميكند يا نه. اولين بار زماني شروع به خواندن نسخه دستنويس «كمك» كردم كه سوار بر هواپيما بوده و به طرف لسآنجلس پرواز ميكردم. در هواپيما مشغول خواندن داستان شدم و اگر اشتباه نكنم هواپيما بر فراز اوهايو بود كه فهميدم اين داستان ميتواند به فيلم تبديل شود. البته اين تصميم در شرايطي گرفته شده بود كه تنها بخشي از «كمك» را خوانده بودم. بعد از آن نيز بلافاصله با كاترين تماس گرفته و به وي گفتم، من از بازار نشر و چاپ كتاب اطلاع دقيقي در دست ندارم اما فكر ميكنم اين داستان اگر به فيلم تبديل شود، خواهد توانست مخاطبان بسياري در سراسر دنيا پيدا كند. ابتدا كاترين مردد بود اما به هر حال ديالوگ ما در اينباره آغاز شد و در نهايت به اين نتيجه رسيديم كه خواهيم توانست يك اثر خوب براساس «كمك» بسازيم. لحن جامع و همهجانبهنگر داستان بود كه سببساز علاقه من به آن شد و دقيقا در حوالي اوهايو قرار داشتم كه فهميدم ميتوان اين كتاب را به فيلم تبديل كرد.
كاترين استاكت بارها در گفتوگوهايش به اين مساله اشاره كرده که چنانكه بايد با دنياي سينما آشنايي ندارد. چطور توانستيد وي را با اين دنيا پرحاشيه درگير كنيد. آيا اين ورود سينمايي از مرحله نوشتن فيلمنامه شكل گرفت؟ اصلا آن زماني كه شما در گيرودار نوشتن فيلمنامه بوديد او چه جايي در پروژه داشت؟
راستش را بخواهيد او چنانكه بايد خودش را درگير نكرد. او همواره ميگفت من با دنياي سينما آشنايي ندارم و زبان موجود در فيلمنامه را نميفهمم و براي همين دوست نداشت زياد درگير پروژه توليد فيلم شود. من هم با احترام به نظر وي فقط به او گفتم، از تو ميخواهم بعد از پيريزي طرح اصلي فيلمنامه پيش از قرارگيري ديالوگها در دل سناريو، ديداري مفصل داسته باشيم و در آن ديدار درباره كليات فيلمنامه صحبت كنيم. يك ماه بعد در سنترال پارك يك ديدار مشترك با كاترين داشتم و در آن ديدار بهطور جامع درباره ويژگيهاي فيلمنامه و بهخصوص بخشهايي از داستان كه به دلايل مختلف به فيلمنامه راه نيافته بودند، صحبت كرديم. كاترين به من گفت، كاملا اين مساله را درك ميكند كه فيلمنامه نوشته من مختصات خاص خود را دارد و دليلي ندارد همه ريزهكاريهاي داستان به آن راه يافته باشد. پس از شنيدن اين حرف از سوي كاترين، يك كپي از فيلمنامه را در اختيار او گذاشتم تا آن را بخواند. وي نيز بعد از خواندن كار، از سناريوي من ابراز رضايت كرد.
آيا هنگام فيلمبرداري هم كاترين در كنارتان حضور داشت، يا آنكه ترجيح داده بود در پروسه فيلمبرداري نباشد تا شما راحتتر كارتان را انجام دهيد؟
اتفاقا كاترين شخصا براي حضور در لوكيشنهايي كه در ميسيسيپي داشتيم ابراز تمايل كرده و من هم از اينكه او هنگام فيلمبرداري كنار ما باشد، استقبال كردم. اما واقعا او آنقدر انسان متواضعي است كه هنگام حضور در پشت صحنه كار فقط و فقط مانند يك دوست نظارهگر كار من و ديگر عوامل توليد بود و برخلاف بسياري از نويسندگان كه به پشت صحنه فيلم ميروند تا مانند ديدهبان به تجسس در اينباره بپردازند كه چقدر از رمان آنها از فيلمنامه حذف شده، كاترين اصلا چنين خصوصيتي نداشت. حتي ميتوانيد درباره رفتار وي از بازيگران حاضر در كار هم پرسش كنيد. او با روي باز با تمامي بازيگران برخورد كرد و تا جايي كه يادم ميآيد بدون عيبجوييهاي بيخودي به تحسين عوامل توليد پرداخت.
تنها حضور در يكي از جلسات پشتصحنه فيلم كافي بود تا اتمسفر حاكم بر فضاي فيلمبرداري را درك كنيم. جالب اينجاست كه رابطه بازيگران چنان صميمانه بود كه گمان ميكردي اينها اعضاي يك خانواده هستند كه براي گذران تعطيلات به ميسيسيپي آمدهاند. اين اتمسفر صميمانه محصول چه نوع راهكاري است؟
پروسه فيلمبرداري ما مانند يك اردوي تابستاني بود؛ از همان اردوهايي كه در دوران دبيرستان يا دانشگاه با رفقايمان آن را تجربه كردهايم. همه آمده بودند تا در كنار مشاركت در ساخت يك فيلم، لحظات خوشي را تجربه كنند. براي همين چندين خانه به همراه اسباب مورد نيازمان را كرايه كرديم. سپس و با توجه به علايق بازيگران خود به تهيه غذا و نوشيدني مبادرت كرديم. همواره در ساعات بعد از فيلمبرداري هم مانند اعضاي يك خانواده در كنار هم مينشستيم و به گفتوگو درباره علايقمان ميپرداختيم. بهعنوان كارگردان كار هيچگاه سعي نكردم ميان خودم و بازيگران ديوار حائلي قرار دهم و همواره از آنها ميخواستم اگر نظري درباره فيلمنامه دارند شخصا به خودِ من مراجعه كنند تا درباره آن صحبت كنيم. همين چيزها بود كه سببساز ايجاد يك اتمسفر خانوادگي درجه يك شد؛ اتمسفري كه همگان از قرارگيري در آن لذت بردند.
احتمالا بهخاطر همين جو دوستان بوده كه «سيسي اسپاسِك» كه از بازيگران اين فيلم بود در جايي از اين مساله سخن گفته كه رابطه شما دو نفر رابطه پدر- فرزندي بوده؟
خوشحالم از اينكه سيسي چنين اظهارنظري كرد. او هنرمندي واقعا دوستداشتني است. اما وراي اينها ارتباط من با بازيگران يك ارتباط دوسويه بود؛ يعني به همان اندازه كه من به آنها انرژي ميدادم آنها هم به من ياري ميرساندند و همين سببي شد براي توليد يك فيلم نسبتا استاندارد.
منبع: cinemablend.com

يك داستان جامع و همهجانبهنگر
ترجمه: حامد مظفري: «كمك» توسط «تيت تيلور» ساخته شده؛ سينماگري كه بيش از فيلمسازي بهخاطر بازي در آثاري نظير «استخوان زمستاني» (2010) شهرت دارد.