اما نكته جالب اين است كه دولت آمريكا همچنان بر اين اتهامات خود پافشاري ميكند. تا پيش از اين اتهامي كه دولت آمريكا به سپاه قدس منتسب ميكرد اتهاماتي درباره طرحهايي بوده كه دربرگيري منطقهاي داشته است. البته آمريكا هرگز نتوانسته مدركي قابل قبول براي اثبات ادعاهايش ارائه كند. اما اينبار آمريكا سپاه قدس را متهم ميكند كه در قارهاي ديگر و در خاك آمريكا دست به عملياتي زده و اين ادعا به لحاظ فرم بسيار غيرقابل باور و غيرمنطقي است. سياست خارجي ايران درخصوص آمريكا، در چند ده سال گذشته همواره براساس اجتناب از رويارويي مستقيم با اين كشور طرحريزي شده است. ايران البته منافع آمريكا در منطقه را در راستاي اعمال فشار بر اين كشور تحت نظر داشته اما هرگز تلاش نكرده دست به رويارويي مستقيم با آمريكا بزند.
ابهامات ديگر درخصوص ادعاهاي آمريكا به شرح زير هستند:
1- گفته ميشود منصور اربابسير كه يك تبعه ايراني آمريكايي است با فردي كه عضو يك كارتل مواد مخدر مكزيكي بوده و در عين حال مخبر افبيآي نيز بوده است در تماس بوده تا اين عمليات را به اجرا بگذارد. درواقع قرار بر اين نبوده است كه اربابسير خود دست به اجراي عمليات بزند بلكه فرد مذكور در كارتل مواد مخدر قبول كرده اين عمليات را انجام دهد. حال سوال اين است كه اگر ايران سفارشدهنده انجام اين عمليات بوده آيا نياز نبوده است كه مجري عمليات را تحت آموزشهاي خود داشته باشد؟ چگونه ممكن است ايران چنين عمليات بزرگي را طرحريزي كند و آن وقت اجراي آن را به كسي بسپارد كه هيچ اطلاعي از تواناييهاي اطلاعاتي و امنيتي ندارد. چه اينكه هيچ اطلاعي مبنيبر اينکه فرد مذكور ارتباطي با ايران داشته باشد در دست نيست.
2- چرا سفير عربستان در واشنگتن بايد ترور ميشد؟ اگر ايران قصد ترور يك مقام سعودي را داشت، راحتتر بود اين اقدام را در خاورميانه انجام دهد. چه اينكه ترور سفير عربستان در واشنگتن عواقب بسيار بدي براي ايران به دنبال دارد. ميتوان گفت كه ايران بنا بر همان سياست اصولياش در سياست خارجي در قبال آمريكا كه پيشتر ذكر شد هرگز از چنين عواقبي استقبال نميكند.
3- اتهاماتي كه به اربابسير وارد شده است براساس اعترافات خود او است نه اطلاعاتي كه ماموران اطلاعاتي آمريكا از منابع ديگر به دست آوردهاند. بنابراين اعترافات اربابسير را نميتوان با منابع اطلاعاتي ديگر تطبيق داد تا صحت و سقم آن مشخص شود. بنابراين اعترافات اربابسير تنها در حد ادعا باقي ميماند. علاوه بر اين مقامات آمريكا اعلام نكردهاند كه اربابسير به چه نحوي تماس نزديك با فرد مذكور در كارتل مواد مخدر برقرار كرده است. اگر آمريكاييها واقعا راست ميگويند مسلما ماموران اطلاعاتي آمريكا بايد از راههاي ديگري نيز در جريان دخالت ميكردند نه اينكه تنها به ارتباط اربابسير با عضو كارتل اكتفا كنند.
4- اگر آمريكاييها راست ميگويند اين سه حالت بايد وجود خارجي داشته باشد: 1- اربابسير حقيقتا با فردي كه عضو سپاه قدس است در ارتباط بوده است. بنابراين بايد ثابت شود كه فرد دوم عضو سپاه قدس است. 2- بايد اثبات شود كه شماره تماسي كه اربابسير با استفاده از آن با عضو سپاه قدس تماس ميگرفته حقيقتا متعلق به سپاه قدس است. 3- بايد اثبات شود كه مبلغ 100 هزار دلاري كه ارباب سير به عضو كارتل پرداخت كرده از سوي سپاه قدس پرداخت شده است كه تاكنون هيچكدام از اين گزينهها اثبات نشده و تنها در حد ادعا باقي مانده است.
5- نكته پاياني اما اين سوال است كه چرا ايران بايد از يك كارتل مكزيكي براي اجراي چنين طرحي استفاده كند. پس از حملات يازده سپتامبر دولت آمريكا توافقات بسيار گستردهاي با دولت مكزيك در حوزههاي امنيتي اطلاعاتي امضا كرد. براساس همين توافقات نهادهاي اطلاعاتي امنيتي نظير افبيآي، سيآياي و سازمان مبارزه با مواد مخدر آمريكا در مكزيك حضور اطلاعاتي امنيتي و حتي فيزيكي دارند تا از اين طريق بتوانند فعاليتهاي كارتلهاي مواد مخدر را كه توانايي تسليحاتي بسيار دارند، زير نظر داشته باشند. كارتلهاي مكزيكي نيز اين موضوع را به خوبي ميدانند. از سوي ديگر دولت مكزيك از لحاظ اقتصادي و سرزميني به شدت به آمريكا وابسته است و بهطور قطع درخصوص نظارت با كارتلها با دولت آمريكا همكاري نزديكي خواهد داشت. حال سوال اين است كه يك كارتل مكزيكي در چنين شرايطي چرا بايد در چنين عملياتي مشاركت كند؟ دو گزينه براي اين سوال قابل تصور است نخست منافع امنيتي اطلاعاتي و دوم منافع مالي. درخصوص مورد نخست كه قاطعانه ميتوان گفت كارتل مكزيكي هيچ منافع امنيتي اطلاعاتي از ترور سفير عربستان در واشنگتن بهدست نميآورد و حتي با اين اقدام فشار دولت مكزيك و سازمانهاي اطلاعاتي آمريكا بر خود را افزايش ميدهد. و اما درخصوص منافع مالي آيا ميتوان پذيرفت كه كارتل مكزيكي براي يك و نيم ميليون دلار موجود خود را از لحاظ امنيتي به خطر بيندازد. چه اينكه براساس قوانين ضدتروريسم آمريكا، دولت اين كشور اين اجازه را دارد تا به هر كشوري يا سازماني كه مستقيم به آمريكا حمله كند و يا به پايگاهي براي حمله به آمريكا تبديل شود، حمله كند.
خلاصه كلام اينكه دولت آمريكا تاكنون نتوانسته مدارك و شواهد محكمهپسندي براي اثبات ادعاهاي خود ارائه كند. ادعانامه آمريكا عليه ايران سراسر از ترديد و تشكيكهاي اطلاعاتي امنيتي است كه تحليلگران غربي نيز از اين ترديدها سخن ميگويند. به اين نكته هم بايد توجه شود كه لزوما آمريكا ميتواند خود را پايبند به ارائه شواهد و مدارك نداند. تنها كافي است خطر خبري كه روزهاي اخير عليه ايران فعال شده است فعال بماند و آمريكا در پس اين خطر خبري اهداف خود را جستوجو كند. بنابراين در شرايط حساسي كه در آن هستيم هوشمندي مسوولان دستگاه سياست خارجه و تنشزدايي بيش از پيش با كشورهاي عربي و پرهيز از ايجاد تنش بيشتر با ايالات متحده آمريكا بيش از هر زمان ديگري احساس ميشود.

ادعاهاي يتيم آمريكا
محمد منتظري: ادعاي دولت آمريكا مبنيبر دست داشتن ايران در طرح ترور سفير عربستان در واشنگتن از سوي بسياري از تحليلگران غربي رد شده است. تحليلگران معتقدند اين اتهام غيرمنطقيتر و غيرعقلانيتر از آني است كه بشود آن را باور كرد.