و محققنشدن اين امر چه هزينههايي وارد ميكند؟ اينها سوالهايي است كه از مرتضي مبلغ پرسيديم، او كه در دولت اصلاحات بهعنوان معاون سياسي وزارت كشور نقش مستقيمي در برگزاري انتخابات داشت، در كنار پاسخگويي به سوالات از دغددغههايي گفت كه ناشي از مسائل روز كشور است، مسائلي كه به عقيده او نتيجه حاكم شدن جرياني افراطي در چند سال اخير است.
بهانه اين گفتوگو بحث درباره ملزوماتي است كه يك انتخابات بايد از آنها برخوردار باشد.
سالي كه در آن قرار داريم، سالي است كه انتخابات، تركيب نهمين دوره قوه مقننه را مشخص خواهد كرد و به همين دليل گمان ميكنم پرداختن به چنين بحثهايي لازم است. بنده در پنج انتخابات ملي مسووليت مستقيمي داشتهام و در 14 يا 15 انتخابات ديگر هم به اشكال مختلف فعال بودم و به همين دليل اصرار دارم كه تبادل نظر درباره «چگونگي برگزاري انتخابات» را امري لازم عنوان كنم.
چه تعريفي را ميتوان تعريف كلي و منطقي از «ساختار» انتخابات دانست؟
قبل از جواب دادن به اين سوال بايد بگويم كه بايد بدانيم آيا قرار است نفس «انتخابات» را مورد ارزيابي قرار بدهيم يا درباره انتخابات «جمهوري اسلامي» سخن بگوييم.
بحث ما شرايطي است كه يك انتخابات را به انتخاباتي پرشور تبديل ميكند.
«عدالت». اين مهم را بايد يكي از مهمترين شاخصههايي ياد كرد كه هر انتخاباتي براي اينكه تحليلهاي مثبتي را شامل خود ببيند، بايد آن را در خود جاي بدهد. دقيقا به مانند هر بحث ديگري كه به عدالت احتياج دارد، انتخابات هم بدون عدالت معنا و مفهوم «انتخاب»ي خود را از دست خواهد داد و در نتيجه با قضاوتهاي آنچناني مواجه خواهد شد.
«معنا و مفهوم انتخابي خود را از دست خواهد داد.» بيشتر توضيح ميدهيد؟
با توجه به اينكه قانون انتخابات حكم به رقابت گروههاي رقيب سياسي ميدهد، لازم است كه همه جريانهاي سياسي و سليقههاي مختلفي كه با هدف «رايآوري» وارد انتخابات ميشوند، احساس نكنند كه رقيب با استفاده يا بهتر است اينطور عنوان شود كه با سوءاستفاده از تبعيضات احتمالي از بخت و اقبال بيشتري براي موفق شدن برخوردار است. به همين دليل منطق حكم ميكند كه هيچكدام از گروههاي حاضر در انتخابات از رانتهاي دولتي و حكومتي بهرهمند نشود و اينطور نباشد كه فرصتها و امكاناتي كه به كل كشور تعلق دارد در اختيار جرياني خاص باشد و از طرفي همه محدوديتها و اعمال سليقههاي آنچناني هم گروهي ديگر را با شرايطي دشوار مواجه كند. با تحقق اين امر ميتوان ادعا كرد كه انتخابات برگزارشده انتخاباتي است كه در چارچوب منطق و سلامت سياسي برگزار شده است. نكته مهم ديگري هم كه تحت هيچ شرايطي نميتوان ناديده گرفتهشدنش را توجيه كرد، اين است كه «آزادي حضور» براي هر همه افراد و تشكلهاي سياسي فراهم باشد تا هم آنها بتوانند با ورود به انتخابات بهحق طبيعي خود برسند و هم اينكه همه سليقهها و نظرات مختلف بتوانند شانس خود را براي جلب اعتماد جامعه آزمايش كنند. چراكه اگر اذهان عمومي به اين نتيجه برسد كه انتخابات در شرايطي برگزار شده كه فرد يا گروه يا اينكه افراد يا گروههايي با محدوديتهاي درنظر گرفته شده نتوانستهاند بهحق طبيعي خود كه همان حضور است، برسند مطمئنا واكنش مناسبي به انتخابات نشان نخواهند داد. البته نميتوان همه چهرههاي خواستار حضور در انتخابات را واجد قرار گرفتن در معرض انتخاب مردم قرار داد. درست است كه افراد بايد براي حضور در موقعيتهاي مهم و حساس صلاحيت كافي را داشته باشند، اما اين دليل خوبي براي ردصلاحيتهاي غيرمنطقي نيست.
مرز منطقي بودن و غيرمنطقي بودن در تعيين صلاحيت چطور مشخص ميشود؟
محدوديتهاي انتخاباتي صرفا بايد براي چهرههايي در نظر گرفته شود كه مثلا قاچاق يا دزديشان يا جاعلبودنشان در محكمهها ثابت شده باشد و بتوان به آنها خلافكار گفت. همچنين مواردي چون نداشتن تابعيت ايراني يا برخوردار نبودن از سلامت جسماني يا سطح تحصيلات كه البته در انتخابات مختلف شرايطي متفاوتي دارد، ازجمله نكاتي است كه ميتواند متقاضيان ثبتنام را از حضور در انتخابات بهطور منطقي منع كند. اينها مواردي هستند كه براساس پيشبيني قانون اساسي از ورود افراد به انتخابات جلوگيري ميكنند و مواردي چون «اختلاف سليقه سياسي» يا «همطيف نبودن» افراد با تصميمگيران انتخاباتي را نميتوان دليلهايي براي رد صلاحيت دانست كه در چارچوب انتخابات آزاد هستند. در اينصورت ميتوان اميدوار بود كه مشاركت بالايي را شاهد باشيم و بايد اين را هم مدنظر قرار بدهيم كه «نفس» انتخابات اهميت دادن به راي و نظر مردم است و بر همين اساس انتخاباتي كه با تعداد راي پاييني برگزار ميشود را نميتوان انتخاباتي دانست كه قواعد دموكراسي در آن رعايت شده است چون اگر اين ذهنيت در مردم ايجاد شود كه انتخابات آزاد نيست، انگيزهاي براي حضور در پاي صندوقهاي راي نخواهند داشت و در نتيجه آمار مشاركت پايين ميآيد.
برخي رفتارها كه شرايط فعلي را موجب شده است، چه تبعاتي ميتواند داشته باشد؟
سوال خوبي مطرح كرديد. انتخابات، البته انتخابات آزاد را بايد زيرساخت جمهوري اسلامي و هر نظامي دانست كه بر اساس مردممداري اداره ميشوند و به نوعي دنبال پيادهكردن واقعي جمهوريت و البته دموكراسي هستند. ميتوان به اين نتيجه رسيد كه اگر انتخابات با مصلحتانديشيهاي غيرمنطقي و در راستاي اهداف و موفقيت يك جريان خاص برگزار شود، بيشك آسيبهايي جدي را وارد خواهد كرد.
در دو سال اخير اتفاقات زياد و البته نادري در فضاي سياسي كشور رخ داده است. شرايط روز را ميتوان دليلي بر اين امر دانست كه انتخابات مجلس هم با انتخابات پيشين تفاوت دارد و در شرايطي خاص برگزار ميشود؟
من نميدانم منظور از تفاوت در سوال شما چه نوع تفاوتي است.
به عنوان مثال غيرقابل پيشبيني بودن حضور يا عدم حضور اصلاحطلبان.
اصلاحات براي اينكه بتواند در انتخابات مجلس حضوري موثر داشته باشد و بتواند بخت خود را آنطور كه بايد براي كسب صندليهاي سبز بهارستان و در نتيجه قانونگذاري امتحان كند، شرايطي را اعلام كرده است و با توجه به وضعيت اين طيف مهم سياسي و اتفاقهايي كه از انتخابات سال 88 تجربه كرده است، بايد اينطور نتيجهگيري كرد اگر شروط اعلامشده خاتمي محقق نشود، نميتوان انتخابات مجلسي را انتخاباتي با شركت گسترده جناح چپ تصور كرد، چون اصلا امكان حضور براي آنها زماني ميسر است كه مشكلاتشان به واسطه توجه به خواستههايي كه دارند، برطرف شود. البته اگر جريان حاكم متوجه اين شود كه تداوم روند فعلي ضرررسان است و در نتيجه اين «متوجهشدن» به حقوق اصلاحطلبان احترام بگذارد، ميتوان انتظار داشت كه آنها هم در انتخابات حاضر شوند كه در اينصورت ميتوان آيندهاي روشن را براي كشور پيشبيني كرد تا بلكه از اين طريق از بحرانهاي ريز و درشتي كه در اين چند وقت به وجود آمده و هزينههاي زيادي را هم تحميل كرده است، رهايي يابيم. به همين دليل بايد اميدوار بود كه شرايط براي حضور طيفي كه بيشتر مردم را بهعنوان حامي، پشتسر خود ميبيند در انتخابات فراهم شود. متاسفانه كشور ما هميشه با جريانهاي افراطي درگير بوده است، گروههايي كه اولويت را اهداف و برنامههاي گروهي و شخصي قرار ميدهند و اتفاقا در سالهاي اخير تحركات بيشتري هم داشته و بازهم متاسفانه در راستاي قدرتطلبي به موفقيتهايي هم رسيدهاند. آنها با آلوده و مسمومكردن فضا دنبال يكهتازي هستند، آنهم با كارهايي كه به هيچوجه در شأن نظام اسلامي نيست.
براي خنثي ساختن تحركات گروههاي اينچنيني چه راهكار يا راهكارهايي موجود است؟
به نظر من بيشتر از هر كسي، ريشسفيدان و عقلاي قوم و دلسوزاني كه ارزشهاي نظام و كشور را تحت هر شرايطي بر منافع شخصي ارجح ميدانند و بر اساس وجدان بيدارشان ميدانند كه شرايط چطور است و بايد چه كارهايي انجام شود، بايد تذكر دهند و مخصوصا دلسوزاني كه در جريان حاكم هستند و قدرتي دارند بايد تلاش كنند تا كشور بازگشتي دوباره به مسير منطقمداري داشته باشد تا بلكه شايد از دست گروههاي افراطي و بيمنطق نجات پيدا كنيم.
پيشبينيتان از شرايط در آينده چيست؟
من اگر به اين نتيجه هم برسم كه ميتوانم پيشبيني كنم، قطعا اين كار را انجام نخواهم داد و فقط ابراز اميدواري ميكنم كه تغيير رويه اساسي باعث شود كشور و نظام و انقلاب و اسلام بيش از اين با تهديدها و آسيبها مواجه نشود.
حرفي مانده است؟
بله، بارها شنيدهايم كه برخي از اصولگرايان از اينكه اصلاحطلبان حاشيهنشين شدهاند ابراز ناراحتي و نگراني كرده و سعي ميكنند طوري نشان دهند كه مثلا دنبال بازگشت اين طيف سياسي به بطن اتفاقات هستند. لازم است به آنها اينطور گفت كه اصلاحات احتياجي به نگرانيها و توجهنشاندادنهاي شما ندارد و بهتر است به جاي اينكه به فكر اصلاحات باشيد، كاري كنيد كشور و البته آرامش و آسايش مردم بيش از اين به مخاطره نيفتد.
البته آنها با انتقاداتي كه به دولت دارند، اعتراض خود را به روند كنوني نشان دادهاند.
مردم و اذهان عمومي فراموش نكرده و نميكنند كه همينهايي كه در قامت منتقد قرار گرفتهاند، خود سهم بزرگ و انكارناپذيري در ایجاد شرايط فعلي دارند.

آزادی حضور برای همه تشکلهای سیاسی درانتخابات فراهم شود
يك انتخابات بايد چه بايدها و نبايدهايي را رعايت كند تا بتوان آن را در چارچوب «انتخاباتهاي آزاد» دانست؟ چرا بايد اين مساله را مورد توجه قرار دهند كه «انتخابات بايد در فضايي رقابتي برگزار شود»