اين روزها دولت نظامي كه خود را ناكام ميديد، به فرمان شاه دست به كشتارهاي بزرگي ميزد. عدهاي دانشجو را كه در دانشگاه متحصن شده و خواستار گشايش دانشگاه هستند به گلوله بست و در قم دست به قتلعام زد. شاه باز هم به فكر دولت آشتيكنان ملي است. آمريكا توپ و تانك و وسايل پليسي از قبيل نارنجك، گاز اشكآور، و باتومهاي الكتريكي و وسايل ديگري ميفرستد. شاه دم از قانون اساسي و رعايت نظم ميزند. مردم هنوز در كوچه و بازار دنبال جوانهاي گمشده خود ميگردند.روز شنبه، 2 ديماه در مدارس و دبيرستانها عدهاي از نونهالان ايرانزمين دست به تظاهرات زدند، شاه ميدانست كه نميتواند با صداي فرياد كودكان ايران كه با شعار مرگ بر شاه خيابانها را ميپيمايند، مقابله كند. صداي شليك گلولهها و مسلسلها در كوچه پسكوچهها به گوش ميرسد، و هر جا كه كودكان از مدارس و دبيرستانها خارج ميشوند، سربازان خشمگين را مشاهده ميكنند كه به تعقيب آنها ميپردازند و به طرف آنها شليك ميكنند. سربازها مقابل مدارس، موضع گرفته و حتي شنيده ميشد كه بعضي از سربازان داخل كلاسها روي يك نيمكت، مقابل معلم و بچهها مينشينند و از معلم و شاگردها مراقبت ميكنند. در اين سه روز، تعدادي را كشتند. صف طويل نفت در تمام كوچه پسكوچههاي جنوب شهر به چشم ميخورد. زنها و بچهها پيت نفت به دست ساعاتها در صف نفت ميايستند و بدون گله و شكايت، سرما را تحمل ميكنند تا به نوبت نفت بگيرند. هيچكس شكايتي ندارد و نسبت به برادران كارگر شركت نفت كه اكنون در اعتصاب به سر ميبرند نهايت احترام را ابراز ميكنند. اعتصابات دامنه گستردهاي پيدا ميكند و تمام ادارات، موسسات خصوصي، دولتي همه و همه دست از كار ميكشند. دولت به زانو درآمده است، ولي به روي خود نميآورد. مردم همچنان در گورستان بهشتزهرا اجتماع ميكنند. خبرها را به در و ديوار نصب ميكنند و شعار ميدهند. اكثرا تجربه نشان داده است كه خبرهاي منتشرشده به حقيقت پيوسته است.

جنایت دولت نظامی شاه
آرامآرام در خيابان قدم برميداشتم، گاهي نسيمي بر صورتم ميخورد كه ياد كوچه پسكوچههاي جنوب شهر را در ذهنم زنده ميكرد. اين غربت آغشته به سكوتي ابدي بود، اما وطن آبستن حوادث خونين بود، حوادثي كه يك ملت را به سمت آزادي سوق ميداد.