عليرغم تلاشهاي سازمانيافته در جهت مسخ رواني و فكري افسران ارتش ايران نهتنها نتوانستند اكثريت سربازان و نيروي جنگاور را به دژخيمان نابيناي رژيم تبديل كنند، بلكه بسياري از افسران و درجهداران و همافران، چنان كه به كرات شاهده بودهايم، نيز تمرد و سرپيچي كردند و گاه با چشمان اشكبار و اونيفورمهاي برتن دريده به صفوف مبارزان پيوستند. آيا آنچه در دوران انقلاب بر ارتش ايران گذشت، گواه ديگري بر آن نيست كه بهطور معمول انسان در هيچ شرايطي مبدل به حيوان نميگردد؟
هرگز نبايد فراموش كرد، كه حكومت دستنشانده آمريكا طي 25 سال گذشته به هر كار و شيوه قابل تصوري تمسك جسته تا كاملترين شرايط مساعد را براي كشانيدن نظاميان به حضيض فساد و تباهي فراهم آورد، صرفنظر از عوامل مخرب رواني و معنوي و آموزشي، آن عامل تباهكننده نخستين و نهايي يعني دلبستگي به ماديات، با چنان گشادهدستي به كار گرفته شد كه اگر انسانيت، و نه فرد انساني، در تماميت و كليت خود فسادپذير بود، امروز شاه همچنان بر تخت نشسته بود و بر صد هزار كشته مينگريست و به كارايي خونبار و قدرت مرگبار سپاهيان خود ميباليد.
روز پنجشنبه هفتم ديماه، تهران ناظر تظاهراتي بينظير بود كه سبب كشته شدن عدهاي از مردم و سربازان گرديد.
اكنون مردم با اسلحه مجهز هستند، دانشجويان و محصلين، كارگران، كارمندان، بازاريان و روحانيون و استادان دانشگاه همگي با يكپارچگي عليه دولت و شاه غاصب قيام ميكنند و اكثريت تظاهركنندگان روز پنجشنبه را دانشجويان دختر و پسر و محصلين دبيرستانها تشكيل داده و سربازان روز پنجشنبه سختتر از هميشه به مردم حملهور شدند و چندين دختر و پسر جوان دانشجو را به خاك و خون انداختند و خيابان پهلوي و آيزنهاور و خيابان تختجمشيد مقر سفارت آمريكا غرق در تظاهرات و صداي شليك گلوله بود، ستونهاي دود كه حاصل آتش زدن لاستيكهايي در وسط خيابانها بود، همهجا به چشم ميخورد. شهر تهران تبديل به يك شهر جنگزده شده بود. زنها و بچهها در صفهاي طولاني نفت كه طول آنها گاهي به چند صد متر ميرسيد، ايستاده و يا نشسته بر روي پيتهاي خالي نفت در انتظار نوبت، دقيقهشماري ميكردند.
مردم از رفتن به شمال شهر وحشت داشتند، بچهها جلوي اتومبيلها را ميگرفتند و از آنها ميخواستند كه چراغهاي نوربالاي خود را روشن كنند و شعار «مرگ بر شاه» را كه معمولا به روي تكههاي مقوا نوشته شده بود به روي شيشه اتومبيلها نصب كنند. حمله به سفارت آمريكا كه در پنجمين روز متوالي خود صورت ميگرفت، يكي از هدفهاي غايي تظاهركنندگان بود، چراكه آمريكا براي حفظ منافع خود در ايران از رژيم شاه حمايت ميكند و به گفته امام خميني: «هرگاه كه آمريكا پشتيباني خود را از رژيم شاه تكرار ميكند، محمدرضا شاه دست به ترور و كشتار دستهجمعي مردم ميزند». وخامت تظاهرات پنجشنبه تا آخرين ساعات حكومت نظامي تمام شهر را دربرميگرفت. از طرفي اعتصابات دستهجمعي كاركنان شركت نفت، دولت را به خشم آورد و اعلان كرد كه ذخائر نفتي براي مصرف سوخت روزانه مردم رو به اتمام است و اگر كارگران شركت نفت به سركار خود بازنگردند تا سه روز ديگر نفت سفيد و بنزين و ساير مشتقات نفتي تمام خواهد شد و احتمال دارد در تهيه نان و مايحتاج ديگر مردم به طور چشمگيري اثر بگذارد و از طرفي در ساعات منع عبور و مرور تانكرهاي نفتي و عوامل رژيم، پمپبنزينها را اشغال كرده و نفت و بنزين را به يغما ميبرند.
هجوم طبقات محروم به سمت مغازههاي نفتي و نانوايي شروع ميشود، مردم از ساعت 5/3 صبح بدون توجه به حكومت نظامي و منع عبور و مرور به مغازههاي نفتي و نانوايي هجوم ميبرند، تا نوبت براي خريد نفت و نان بگيرند.
راديوهاي دولتي با صداي ملايم و توأم با ابراز عواطف و انساندوستي خطاب به كارگران شركت نفت، هرچند دقيقه به چند دقيقه ميگويند: كارگران شريف شركت نفت، اگر شما طاقت سرما را داريد، دلتان به حال كودكان خود بسوزد و لااقل براي مصرف مردم شريف و بيبضاعت جنوب تهران كه در سرما زندگي ميكنند و بالاپوش ندارند، به سركار خود برگرديد و به توليد نفت ادامه دهيد. نگذاريد طفلان بيگناه در سرما تلف شوند و از طرفي تانكها در خيابانها به راه افتادند و مردم اين مملكت را به زير چرخهاي خود له ميكنند و گلولههاي آتشين شاه و دولت غاصبش نونهالان اين مرز و بوم را درو ميكنند و از بين ميبرند.

وقتی تهران شهری جنگ زده شد
با اين شرايط نهتنها قدرت تفكر و استدلال منطقي از كساني كه در اين نظام ارتقا مييافتند سلب شده بود، بلكه حتي قوه ابتكار و اراده و تصميمگيري و توانايي فرماندهي آنان نيز به حداقل ممكن كاهش يافته بود.