عبدالعلی عظیمی ویراستاری مجموعه را به عهده داشت. ثقفیان شعرها را از سوئدی ترجمه کرده. فضاهای سرد و یخزده محیط در شعرهای ترانسترومر انعکاس دارد. «دریای اکتبر سرد میدرخشد/ با گرده باله سرابهایش/ برجا نمانده چیزی که به یاد آورد/ سرگیجه سفید مسابقه قایقرانی را/ هاله کهربایی بر فراز روستا و صداها همه در گریزی آرام.» احتمالا شاید با توجه به اینکه ترانسترومر امسال جایزه نوبل را گرفت. بخت این کتاب باز شود و نسخههای باقیماندهاش از انبار به کتابفروشیها راه باز کند. چه مرتضی ثقفیان را از سالها پیش میشناسم و قلم خوبی دارد. کتابی هم که نام خانم فرزانه طاهری و عبدالعلی عظیمی در آن باشد حتما کتابی خواندنیست.
سعید ثابتقدم کتابی از آلبر کامو ترجمه کرده. نامههایی به یک دوست آلمانی و هنرمند و زمان او (آفرینش همراه با خطر) نشر گلمهر آن را روانه بازار کتاب کرد. این کتاب شامل: یادداشت مترجم، تذکر ناشر فرانسوی و نامههای چهارگانه کامو است. مترجم در یادداشت خود نوشته که این کتاب برگردان چهار نامه است از آلبر کامو که در هنگامه جنگ جهانی دوم، از فرانسه به دوست آلمانی خود نوشته است. بخش دوم آن متن سخنرانی اوست، باعنوان «هنرمند و زمان او» که پس از پایان جنگ در دانشگاه اوپسالای سوئد ایراد شده است. نامهها دربرگیرنده مسائل تعیینکننده آن روز اروپا و جهان، فراز و فرودهای درونی نویسنده و بیانگر چالشهای وجدان اوست در برابر پوزخندها و تمسخرهای دوست آلمانیاش. این نامهها را میتوان از زمره اسناد نشاندهنده روحیات ملتهای اروپایی در برابر هجوم نازیها در دوران جنگ جهانی دوم برشمرد.
کتاب دیگری که این روزها از آلیرکامو منتشر شده یادداشتهای الجزایر است که پوپه میثاقی ترجمه کرده و انتشارات کتابسرای تندیس در مجموعه تندیسهای جیبی منتشر کرده است. «هر دو مشت زن در حالی که زیر نور بیامان سالن خیس عرق هستند، گاردشان را باز میکنند، با چشم بسته هم را میزنند، با شانهها و زانوهایشان هل میدهند، خون مبادله میکنند و از خشم خرناس میکشند. جمعیت، انگار که یک نفر بلند شده و بر تلاشهای دو قهرمان خود صحه میگذارد. جمعیت همراه با قهرمانش ضربه میخورد، ضربهها را برمیگرداند و با هزاران صدای توخالی و نفسنفس زنان انعکاسشان میدهد.» «چگونه باور کند یک الف آدم/ که تا همین دیروز/ یک موش طاعونی میتوانست/یک نسلشان را به خاک بسپارد/ با کوبیدن یک مهر/ دریایی را به مرگ محکوم کرده باشد و مجریان فرمانش/ ترک و تاتار یا ازبک/ فرقی نمیکند دیگر/ هرکدام بودهاند/ عین خیالشان نبوده است که او/ روزگاری در رحم باستانیاش/ از خدایان بار برداشته دور دامن سرسبزش/ فرزندانی پرورانده است/ با آرزوی فتح جهان/ فرزندانی که ضجههای نمکسودش را/ پاسخ نمیدهند امروز» این تکهای از شعر بلند دریاچه اورال است از سرودههای عباس صفاری به بهانه خشک شدن دریاچه اورال در مجموعه «تاریک روشنا» که پیشتر در آمریکا منتشر شده بود و انتشارات مروارید به چاپ رسانده. از صفاری پیشتر مجموعه شعر کبریت خیس و دوربین قدیمی، در انتشارات مروارید چاپ شده است.
عشق زن خوب عنوان پنج داستان بلند از آلیس مانرو است که با ترجمه شقایق قندهاری در نشر قطره منتشر شده است. عشق زن خوب که نسخه اصلی آن در سال 1998 منتشر شد جوایز ادبی متعددی برده. آلیس مانرو، نویسنده 76 ساله کانادایی در ایران نامی شناخته شده است. قندهاری پیشتر در نشر افق گریزپا را از همین نویسنده منتشر کرده بود. گریزپا هم کتابی خواندنیست. آدلاین ویرجینیا استفن وولف معروف به ویرجینیا وولف از نویسندگان دشوارنویسیست که در بازار نشر ایران بخت بلندی داشته و اغلب آثارش پیش و پس از انقلاب اسلامی در ایران منتشر شده است. قوجلو این بار کتاب نفیسی درباره ویرجینیا وولف در نشر نیکا منتشر کرده است. گرچه شاید نکات تازهای در کتاب نباشد اما گوشههایی را برای خوانندگان آثار او روشن میکند که خالی از لطف نیست. کتاب دیگری که این روزها از ویرجینیا وولف به بازار آمده مجموعه داستان خیابانگردی در لندن است که انتشارات کتابسرای تندیس مجموعه تندیسهای جیبی منتشر کرده. مترجم کتاب خجسته کیهان است که برای جماعت کتابخوان نامی آشناست. داستان از جایی آغاز میشود که نویسنده در اتاق خود نشسته و ناگهان درمییابد برای نوشتن، مداد ندارد هر چند در جایی دیگر اذعان میکند که نداشتن مداد، تنها بهانهای است برای اینکه او به خیابان برود و در آن پرسه بزند.
جیمز فین گارنر قصهها بسیار معروف قدیمی جهان را در کتاب «قصههای از نظر سیاسی بیضرر» بازنویسی کرده و آنها را از نظر سیاسی و اخلاقی بیضرر ساخته است. احمد پوری شاعر و نویسنده و مترجم نامآشنای کشورمان این کتاب را ترجمه و نشر مشکی منتشر کرده که با استقبال خوب خوانندگان روبهرو و تجدید چاپ شد. پوری از مترجمانیست که در کسب اجازه از نویسندگان آثاری که ترجمه میکند جزو السابقون است. پوری در مقدمه نوشته است: «نامهای نوشتم و از او اجازه خواستم تا کتابش را ترجمه کنم. او پس از اینکه اطلاعاتی درباره من پرسید نامهای فرستاد. در این نامه گارنر ابراز خوشحالی کرد که کتابش در ایران چاپ میشود.» به همین سادگی! آقا یاد بگیریم حقوق دیگران را رعایت کنیم. گارنر با طنز زیبایی از شگرد واژگان دوپهلو استفاده کرد و دست به اختراع واژگانی زد تا از هرگونه احتمال انحراف کودکان در نتیجه خواندن داستانهای معروف و قدیمی جلوگیری کند! او با بازیهای ظریف زبانی کاریکاتوری از واژگان دوپهلو ساخته است و واژههایی جدید با استفاده غیرمتعارف و اضافه کردن پسوندها و پیشوندهای غیرمتداول اختراع کرده است.»
«درختی پرمیوه شدم/ گنجشکها بر شاخه آخرم مینشینند/ خیره خیره به دوردستها نگاه میکنند و آیندهتان را میبینند/ با تانکها و هواپیماها که به سوی شما میآیند./ درختی پرمیوه شدم/ به پاس سپیدهدمی که دستم را گرفتید/از سیلابه برفها بیرونم کشیدید.»مجموعه شعر «شب، نقاب عمومی است» اثر محمد شمس لنگرودیست که انتشارات نگاه منتشر کرده است. لبخوانیهای قزلآلای من و میمیرم به جرم آنکه هنوز زنده بودم ازجمله مجموعههایی هستند که پیشتر از شمس لنگرودی منتشر شده است.

شب، نقاب عمومی است
اسدالله امرايي: «مجمعالجزایر رویا» برگزیده شعرهای توماس ترانسترومر است که چند سال پیش مرتضی ثقفیان به فارسی ترجمه کرده بود و نشر دیگر با همکاری بنیاد گلشیری سال 84 آن را منتشر کردند. مقالهای از لارسن گوستافسون با عنوان آرمانشهر لحظه شعر توماس ترانسترومر با ترجمه فرزانه طاهری آمده است.