گلایه این دوستان این بود که بازار داخلی هنر، نوبرانه و جوانه است، آنقدر که به یک تب بند است لذا با چنین تیترهایی مطالبات و انتظارات مردم از بازار هنر بالا میرود و اگر نخستین حراج هنرهای تجسمی خیریه بهنام دهشپور، فروش خوبی نداشته باشد، حکم تزریق تب یا سم به آن است. اما فروش 500 میلیون تومانی جمعهشب 29 مهر این حراج در هتل پارسیان اوین همه ازجمله دوستان منتقد آن تیتر را انگشت به دهان و ما را روسفید کرد.
البته ناگفته پیداست کنار هم قراردادن نامهای «ساتبیز، کریستیز، دهشپور» به معنای مقایسه یا در یکردهبودن آنها نیست؛ هیچ عقل سلیمی حراجخانههای بینالمللی چندده ساله کریستیز و ساتبیز را با نخستین دوره یک حراج آن هم در گستره داخلی برابری نمیدهد، ضمن آنکه «دهشپور» یک خیریه خوشنام و با سابقه 16 ساله است که رویکرد این بارش به سوی حراج هم برای جمعآوری کمکهای بیشتر برای بیماران عزیز مبتلا به سرطان بود. آن توالی در آن تیتر یک کار محض ژورنالیستی بود آن هم در روزهایی که ساتبیز در لندن برپا، کریستیز در دبی در آستانه برپایی و بهترین موقعیت برای معرفی نخستین حراج ایرانی (ولو به شکل خیریه) فراهم آمده بود.
اما آن فروش خیرهکننده 500 میلیون تومانی تنها 74 اثر، آن هم در عرض دو ساعت، پیامهایی با خود دارد:
1- یک حراج حرفهای، باید براساس برش مخاطبان و خریدارانش کار به فروش بگذارد. از این منظر «نخستین حراج هنرهای تجسمی» که مدیریت هنری و انتخاب آثارش بر عهده شیرین پرتوی، مدیر گالری «شیرین» بود عملکردی بسیار موفق داشت.
«شیرین» با علم و اطلاع از جمع خریدارانی که در هتل پارسیان اوین حاضر خواهند شد، آثاری را در کاتالوگ حراج گنجاند که تنوع سبک و متریال در آن موج میزد و از آن مهمتر تقریبا اکثر آثار، رگههایی از «دکوراتیو» بودن، به معنای لحاظکردن زیباشناسی عمومی را در خود داشتند. بدیهی است که بسیاری از هنرمندان حاضر در این حراج، دورههای کاری دارند که احتمالا عموم جامعه در درک و دریافت فرم و محتوای اثر، دانش کافی لازمه را ندارند اما «شیرین» به درستی، آثاری از آنها را به حراج آورد که مخاطبان حاضر در حراج توان همذاتپنداری با آن را داشته باشند. ذکر این نکته در اولین بند تحلیل فروش پانصد میلیون تومانی بدین معناست که معتقدم این مهم یکی از مهمترین فاکتورهای آن اتفاق بزرگ بود.
2- حضور 650 داوطلب خیر در سالن برپایی حراج، حضور بیش از سه هزار نفر بازدیدکننده از بخش پنجروزه نمایشگاهی حراج در گالری شیرین (در ولنجک) بدون تردید مرهون نام و آوازه خیریه بهنام دهشپور بود.
خیریهای که به گفته «سامان خسروانی» مدیر اجرایی حراج در این مدت به پنج هزار بیمار عزیز مبتلا به سرطان و حتی خانوادههای بیبضاعتشان سرویسهای بهداشتی، درمانی، مالی و معنوی اهدا کرده است. چنانکه پیداست اعضای داوطلب خیریه دهشپور در امور اجرایی هم سنگ تمام گذاشتند.
3- سال گذشته هم همین تیم گالری شیرین و خیریه دهشپور، یک حراج امتحانی در مقیاس بسیار کوچک در باشگاه فرمانیه برگزار کردند که حدود 50 میلیون تومان فروش به همراه داشت. آن موقع نوشتم حالا اما به دلایل متعددی ازجمله سیستم بانکی ناکارآمدمان نمیتوانیم پذیرای حراجهای جهانی نظیر کریستیز باشیم.
حالا که هنوز هم میتوان از هنرمندان در خانه یا آتلیه شخصیشان آثار هنری خرید لذا بعید است بتوانیم خودمان یک حراج داخلی استاندارد برپا کنیم، بنابراین چارهای نداریم غیر از اینکه با «حراجهای خیریه» سر خودمان را گرم کنیم: هم هنرمندانمان الگوی رفتارهای انساندوستانه خواهند بود و فضای جامعه را تلطیف میکنند هم جمعی از خیرین و نیکوکاران به خرید آثار هنری عادت میکنند. امروز و این حراج مصداق آن گرمکردن است.
4- انتشار کاتالوگ و توزیع گسترده آن، دو هفته پیش از برپایی نمایشگاه حراج، برگزاری حرفهای نمایشگاه پنجروزه در گالری شیرین تا متقاضیان خرید آنها را در بهترین شکل نمایششان تماشا کنند، استفاده از مجریانی که محبوب مردمند.
بهعنوان «حراج من» (برزو ارجمند، جواد عربی، علی لکپویان و سیامک انصاری) و ارائه تکتک آثار روی سن زمانی که در معرض فروش قرار میگرفتند ازجمله نکات مثبتی بود که در نخستین حراج هنرهای تجسمی رعایت شده بود هرچند با حراجهای استاندارد فاصله داشت: قیمتگذاری نادرست برخی آثار، عدم پایبندی به قانون «یک بار ارائه اثر» اشتباه بودن روند ارتقای قیمتها (دویست هزار تومان) و شاید از همه مهمتر شروع فروش آثار از قیمت پایه آنها در حالی که در حراجهای بینالمللی (حتی خیریه) آثار از صفر به روی میز حراج میآیند و در صورتی که پیشنهادات خرید، حداقل قیمت اثر را پشتسر بگذرانند به بفروش میرسند... اما من هم مثل همه حاضران در این حراج به جهت جمعآوری کمکهای بیشتر به بیماران عزیز و نیز عدم آشنایی مردم کشورمان با مقوله حراج، همه این نقدها را نادیده گرفته و به جهت فروش پانصد میلیون تومانی به این اتفاق بزرگ صددرصد نمره قبولی دادم.
5- پانصد میلیون تومان پول برای آثار هنری پرداخت کردند (انگیزه خیرخواهانه آن محفوظ) یعنی قدرت بازار هنر و رونق اقتصاد هنر را جدی بگیریم. دوران انزواطلبی آثار هنرهای تجسمی به سر آمده و نقاشان و مجسمهسازان ما هم میتوانند مثل سینماگران، سینه سپر کنند و شغل خود را نقاش و مجسمهساز معرفی و از این راه امرار معاش کنند. قدرتیافتن طبقه متوسط اجتماعی در ایران که به لطف گسترش دانش عمومی و ارتباطات فضای مجازی، «هنر» را بیش از همیشه «میفهمند» پشتوانه بزرگ جامعه هنرهای تجسمی ایران است.

ساتبیز، کریستیز، دهشپور فروش نیممیلیاردی
حسین عبدالهاشمپور: تیتر 19 مهر این ستون «ساتبیز، کریستیز، دهشپور» برخی از دوستان را برآشفت!