مهدي رضايي: در سفره هفتسين، پدر هفتسين خودش را هم چيده بود. سنباده اسلحه. ساعت شماتهدار تركش خورده و خاموش. پارچه سبز همسنگرش كه موقع شهادت به كمرش بسته بود.
سوزني كه ميگفت با آن خودش جراحتهايش را بخيه كرده. عكس سودابه مادرم كه در جنگ شهيد شد و يك برگه آزمايش.
سينها را شمردم و گفتم: بابا يه سين كمه. سين آخر چيه؟ خنديد و به سرفه افتاد. رنگش به كبودي رفت. چند بار دارو را در دهانش اسپري كرد تا كمي بهتر شد. جواب آزمايش را برداشت و با خنده گفت: اين دو تا سين داره. سرطان ريه. سرطان خون. برگزيده ادبي جشنواره هفتسين