از آخرین تئاتری که شما روی صحنه بردید – هی مرد گنده گریه نکن- تاکنون نزدیک به هشت سال طول کشیده است. در این باره توضیح میدهید که اصولا دلیل این غیبت طولانی و ناگهانی شما در این سالها چه بوده است؟
من فکر میکنم که این غیبت ناگهانی نبوده و از آن مهمتر اینکه تنها منحصر به من نبوده است. یعنی بسیاری از اهالی تئاتر بنا به دلایل مختلف مدتها از صحنه دور ماندهاند. من نیز هر سال بنا به دلیلی نتوانستم کاری را روی صحنه ببرم. گاهی علت خودم بودهام و گاهی هم محیط. طی این سالها متنهایی را نیز به مرکز هنرهای نمایشی ارائه دادهام که رد شدهاند و امکان به نمایش درآمدنشان وجود نداشته است. بنابراین مساله چندان جدی نبوده است.
یعنی هشت سال دوری شما از صحنه مساله جدیای نیست، آنهم درست در زمانی که کارهای شما با استقبال بسیار زیادی مواجه میشد و موفقیتهای فراوانی را کسب میکرد. میخواهم بگویم این فاصله از تئاتر را میتوان به دلیل مشکلات پیشآمده برای نمایش «هی مرد گنده گریه نکن» بدانیم؟
ببینید من در جریان کارگردانی روشی داشتم که هر زمان که اجرای یک نمایشم تمام میشد، یک هفته بعد از آن تمرین کار جدیدم را شروع میکردم. یعنی در طول چهار سال به همین روش کار کردم. شاید همین روند کارگردانی باعث شده بود تا مقداری خسته شوم. یعنی برخلاف آنچه شما تصور میکنید، من مساله را بسیار شخصی میبینم. از آن طرف روحیات من با برخی مسائلی که این روزها در تئاتر جریان دارد، سازگار نبوده است. یعنی گمانم بر این است که باید امکانات و شرایطی فراهم باشد تا اهالی تئاتر بتوانند با فراغ بال بیشتری به فعالیتهای تئاتری خود بپردازند. این مساله طی این سالها برای من فراهم نشده است. ضمن اینکه باید به این مساله نیز توجه داشت که شغل و دغدغه اصلی من «کارگردانی» نیست، من بیشتر خودم را یک نمایشنامهنویس میدانم.
یعنی خودتان از این سکوت راضی بودهاید؟
آخر من اصلا سکوتی نداشتهام که از آن راضی باشم یا نه. نمایشنامههای من در این سالها توسط کارگردانان زیادی و در بخشهای مختلف به اجرا درآمده است و خودم هم گاه به عنوان نویسنده و پژوهشگر و گاه به عنوان طراح نور و صحنه در تعدادی از کارها حضور داشتهام. تنها کاری که در این سالها انجام ندادهام، کارگردانی بوده است و بنابراین اسم آن را نمیشود «سکوت» گذاشت. میخواهم بگویم من در این سالها به شکل کامل از جریان تئاتر دور نماندهام.
دلیل اینکه من از واژه سکوت استفاده کردم، به خاطر این بود که به هر حال شما برای اجرای «هی مرد...» با مشکلات متعددی مواجه شدید و اگر اشتباه نکنم نمایش توانست تنها 12-10 اجرا داشته باشد. خب این فاصله هم این شائبه را ایجاد میکند که دلیل اصلی همان است.
البته مشکلاتی که زمان اجرای آن نمایش برای ما پیش آمد، به شکلی بود که من تصمیم گرفتم مدتی فعالیتی نداشته باشم، اما پیشبینیام این نبود که این اتفاق هشت سال طول بکشد. خب در این سالها بسیاری از اهالی تئاتر با مشکلاتی از این دست مواجه بودهاند و مسائلی چون این را پشت سر گذاشتهاند و این تنها یک دلیل دارد و آن این است که بسیاری از کسانی که مسوولیت تئاتر را برعهده دارند، از مدیران گرفته تا متصدیان نور و صدای سالنها کارشان را دوست ندارند و به آن احترام نمیگذارند. نتیجه این ماجرا این میشود که اهالی تئاتر از این مساله ضربه میخورند و با مشکلات فراوانی مواجه میشوند. مشکلاتی که گاه نتیجه ماهها زحمت و تمرینات مداوم آنان را بر باد میدهد. در این میان تماس دائم با این افراد و به اصطلاح سر و کله زدن با آنان، شما را مستهلک میکند. این اتفاق برای من نیز افتاد. بعد از چهار سال کار متوالی و بحث کردن با آدمهایی که هیچ علاقهای به تو و کارت ندارند، باعث شد با خودم فکر کنم که باید مدتی از جریان تئاتر فاصله بگیرم که البته همانطور که پیشتر نیز اشاره کردم، این مدت بسیار بیشتر از زمانی بود که من پیشبینیاش میکردم. اما باز هم تاکید میکنم این به معنای آن نیست که من از تئاتر قهر کرده بودم یا سکوت کرده بودم یا اینکه آن را تحریم کرده بودم.
حالا شما با یک قدم بسیار بزرگ به تئاتر بازگشتهاید؛ راه انداختن مکتب تهران. فضا همچنان همان فضای سابق است و حتی میتوان گفت اوضاع به نسبت سالهای گذشته کمی هم بدتر شده است. شما تا چه اندازه امیدوار هستید این حرکت قدرت ادامه دادن داشته باشد؟
راستش بسیار امیدوارم که این حرکت تداوم داشته باشد. بیشتر از آن امیدوارم بتوانیم استعدادهایی که در شهرستانها وجود دارد را شناسایی کرده و آنان را از حالت بالقوه به صورت بالفعل درآوریم. به هر حال بسیاری از این استعدادها در شهرستانهای مختلف در خلا هستند و به همین خاطر نمیتوانند استعدادهای خویش را به منصه ظهور برسانند. از آن گذشته میخواهیم چهرههای جوان را با وضعیت تئاتر روز آشنا کنیم. به شکل طبیعی تمامی این کارها، کارهای سختی است که نیاز به انرژی زیادی دارد. ساماندهی افراد کار پیچیدهای است. ما میدانیم که کار سختی را آغاز کردهایم، اما مساله اینجاست که اگر برای موفقیت این کار امید نداشتیم، اصلا آن را شروع نمیکردیم. ضمن اینکه من امیدوارم افراد دیگر نیز در این زمینه با ما همکاری داشته باشند تا به موفقیت بیشتری در این زمینه دست پیدا کنیم.
این حرکت کاملا خصوصی است؟
کاملا.
خب با توجه به اینکه اصولا نمیتوان به تئاتر به عنوان یک پدیده درآمدزا نگاه کرد و حتی اجراهای صحنهای هم نمیتوانند درآمدزا باشند و این روزها همانطور که میدانید بحث حضور چهرههای سینمایی در این هنر مطرح است تا بتوانند اندکی در گیشه موفق باشند، چقدر میتوان امید داشت مکتب تهران که یک حرکت کاملا خصوصی و در عین حال آموزشی است، بتواند به آن میزان درآمدزایی دست پیدا کند که لااقل فعالیتهایش ادامه داشته باشد.
اول اینکه بگویم من چندان موافق این حرف و استدلالی که این روزها در تئاتر میشود، نیستم. یعنی گمان من بر این است که بسیاری از نمایشهای موفق بیآنکه از حضور به قول شما چهرههای سینمایی استفاده کنند، نمایشهای موفقی بوده و توانستهاند مخاطبان بسیاری را نیز به خود جلب کنند. نمونه نیز برای این مثال فراوان است که از آن جمله میتوان به «حمید پورآذری» اشاره کرد که همیشه نمایشهایش در عین آنکه نمایشهای موفقی است، در گیشه نیز خوب ظاهر میشود. جالب اینکه او نهتنها از چهرههای سینمایی استفاده نمیکند که از جوانان گمنام برای به صحنه بردن نمایشهایش بهره میگیرد و حتی سالنهایی که کارهایش در آن اجرا میشود نیز سالنهایی بسیار گمنام است مثلا فرهنگسرای بهمن. بنابراین میخواهم بگویم که اینطور نیست که برای موفقیت در گیشه راههای دیگری نیز وجود دارد. البته این بدان معنا تعبیر نشود که من مخالفتی با حضور چهرههای سینمایی در تئاتر دارم، چراکه اصولا بر این اعتقاد هستم که در این دنیا، کسی جای کسی دیگر را تنگ نمیکند. حتی ممکن است این کار به رونق تئاتر نیز بینجامد. از طرفی باید این نکته را بپذیریم که ما پاسبان تئاتر نیستیم که این حق را برای دیگران تعیین کنیم که چه کسی حق ورود به این عرصه را دارد و چه کسی حق ندارد. به هر حال اینکه هزینههای ما در «مکتب تهران» به وسیله هرینههای اندکی که توسط هنرجویان پرداخت میشود، تامین میشود.
در « مکتب تهران « بسیاری از نخبگان تئاتری حضور دارند، در این باره توضیح میدهید؟
در همایش بعدی ما 50 نفر از نخبگان تئاتری در کارگاههای مختلف حضور دارند. آدمهای برجستهای که دستمزدهای بالایی در تئاتر و سینما میگیرند، اما اینها با هزینههای بسیار اندکی در کارگاههای ما حضور دارند. چون آنها نیز دغدغههای تئاتری خاص خودشان را دارند و برای همین در این راه به ما کمک میکنند.
یعنی فکر میکنید در صورت تداوم فعالیتهای این مرکز آنان همچنان با همین دستمزدهای اندک در این زمینه با شما همکاری کنند.
همانطور که گفتم این افراد نیز دغدغه اعتلای تئاتر را دارند و برای بسیاری از آنها این مهمترین مسالهای است که وجود دارد، مهمتر از دستمزدی که دریافت میکنند. ما هماکنون موفق شدهایم کلاسهایی را که در آموزشگاهها یا مراکز دانشگاهی غیر انتفاعی با هزینههای بسیار زیادی انجام میشود، با مبالغ بسیار اندک برگزار کنیم و هیچ برنامهای برای بالابردن این هزینهها نداریم. من به آینده این مرکزی بسیار امیدوارم.
میتوان «مکتب تهران» را مرکزی دانست که میخواهد فعالیتهای خصوصی تئاتر را اینبار در زمینه آموزشی گسترش دهد و در این میان با روند بوروکراسی اداری که در سیستمهای دولتی دارد، مبارزه کند؟
ما به هیچ عنوان قصد مبارزه با هیچ سیستمی را نداریم. تنها و تنها میخواستم تلاش کنیم شکل آکادمی تئاتری را با سلایق خودمان سازگار کنیم، ضمن اینکه این حرکت، حرکتی بیادعاست و در آن نسلهای مختلف تئاتری میخواهند تجربیات خود را به نسل جدید منتقل کنند. مهمترین انگیزه ما در این مرکز ایجاد محیط و بستری مناسب برای جوانان است تا احساس امنیت کنند و با امیدواری به فعالیتهای تئاتری خود بپردازند.
به اجرای صحنهای از کارگاهها هم فکر کردهاید؟
ممکن است تعدادی از کارگاهها به اجرای صحنهای نیز ختم شود. البته اجرا در همان فضای «مکتب تهران» انجام خواهد شد و کسانی که علاقهمند هستند میتوانند از آن دیدن کنند. اما مهمترین تلاش ما این است که روی ساختار کار کنیم. مسائلی چون شخصیت، ریتم، هارمونی، دیالوگ، زبان و زمان و...
و همچنان به عنوان کارگردان حضوری در صحنه نخواهید داشت؟
من دیماه امسال «مخزن» را در تالار مولوی روی صحنه خواهم برد. البته نمیخواهم اجرای این نمایش به عنوان بازتولید تلقی شود. درواقع ما اجراهای محدودی از این نمایش داشتیم و به علت همزمانی آن با نمایش «نفرتی تی» امکان دیدهشدن این نمایش به وجود نیامد و به همین خاطر آن را با شکل و شیوهای جدید و متفاوت از گذشته روی صحنه خواهیم برد.