از هوس و بو و طعم این میوهها که بگذریم عامل مهمتری وجود دارد که افراد را به سمت این میوهها میکشد یا آنها را از سمت این میوههای خوشعطر و بو فراری میدهد آن هم چیزی نیست جز چرک کف دست یا همان پول. وقتی شکایت از ترش بودن نارنگی و پرتقالها میکنیم، عدهای در این شهر خوشحاشیه و بداندرون وجود دارند که حسرت خوردن نوبرانهها را دارند. فکر کردن به این افراد و این مسائل کام را تلخ میکند.
اما این افراد هستند. چند روز پیش خانمی را دیدم که از هر میوهای مقدار کمی خریده بود اما موقع حساب کردن گفت که هیچ پولی ندارد. سروصدایی بلند شده بود و عدهای این عمل را دزدی مدرن مینامیدند. نه آن خانم کوتاه میآمد نه فروشنده، تا اینکه مردی وارد مغازه شد و از فروشنده قیمت میوههای آن زن را پرسید. فقط 1700 تومان. باورنکردنی بود که در این دوره کسی این مقدار پول نداشته باشد. آن مرد حساب آن خانم را پرداخت کرد. اما باز چیزی در ذهن من تغییر نکرد. نمیدانستم حق را باید به چه کسی داد. آیا با یکبار مشکل آن زن حل میشود؟
دفعه بعد چه خواهد کرد؟ نیازهای دیگر خود را چگونه تامین میکند؟ آیا باید در برخورد با این افراد به آنها کمک کرد یا این روش نوعی گداپروری است؟ این سوالها مانند دارکوب به سرم میکوبد. و از این به بعد طعم هر پرتقال برایم تلخی این خاطره را خواهد داشت.
طعم پرتقال به تلخی روزگار
سپیده یاسینیان: بوی میوههای پاییزی هوش از سر آدم میبرد. اگرچه میوههای این فصل به رنگارنگی میوههای تابستانی نیست و خیلی تنوع ندارد اما بوی مرکبات واقعا بینظیر است و کمتر کسی پیدا میشود که از این میوهها خوشش نیاید.