10- النور رزولت:
اجتماعی و صلحطلب
در یک خانواده مرفه به دنیا آمد. در سایه توجه عموی خود تدی رزولت بزرگ شد و زندگی به شدت راحتی را نسبت به همجنسهای خود در آن زمان داشت. در سال 1905 با پسرعموی خود فرانکلین رزولت ازدواج کرد و خیلی زودتر از آن چیزی که فکرش را میکرد وارد دنیای سیاست شد. او بهعنوان یکی از اعضای ثابت کمپین قرار گرفت و این قضیه زمانی رنگ جدیتری به خودش گرفت که فرانکلین در پولیو مورد سوءقصد قرار گرفت. این فعالیتهای جدی النور به شدت برای مطبوعات قابلتوجه بود و زمانی که او بهعنوان بانوی اول آمریکا فعالیتهای اجتماعی خودش را توضیح داد، کاخسفید برای او یک موقعیت شغلی انتخاب کرد. کمی وسوسهانگیز و شیطنتآمیز است اگر تمام موفقیتهای النور را پشت سر عمویش ببینیم، اما به طور یقین نمیتوان این نکته را قبول داشت، چرا که او عقاید سیاسی خودش را دنبال کرد.
او یکی از افرادی بود که به شدت برای حق و حقوق سیاهپوستان زمان جنگ جهانی دوم جنگید. او بعد از مرگ فرانکلین رزولت در سازمان دفاع از حقوق بشر مشغول شد و بر سر عقاید خودش ایستاد و تا زمان مرگش در 1962 از اعتقادات خودش دست نکشید. در حالی که او هیچگاه انتخاب نشد، اما همیشه گزینهای مناسب برای اتفاقات اجتماعی بود.
9- این راند
نویسنده و فیلسوف
این روزها یکی از بهترین راهها برای اینکه یک بحث را به راه بیندازیم این است که درمورد این راند صحبت کنیم. درباره کتابهای او میتوانیم صحبت کنیم یا اینکه درمورد اینکه تلفظ درست نام او چطور است، میتوانیم ساعتها این کار را انجام دهیم. او در روسیه به دنیا آمده و انقلاب شوروی را به چشمان خود دیده است. او به شدت از کمونیسم یا هر تشکیلات دولتی که حقوق فردی او را زیر سوال میبرد متنفر بود. او زمانی که به آمریکا آمد کتاب نوشتن را شروع و رمانهایش را وارد بازار کتاب کرد. «سرچشمه» و «سرود توسعه» از معروفترین کتابهای او هستند. اما از همه مهمتر فلسفه او است. بیشتر افراد موضوعات بحثشان را درمورد فلسفه این راند است. پایه اصلی تئوریهای فلسفههای او عینیتگرایی است که براساس جهانبینی علمی از واقعیت عینی استفاده از عقل درمورد هر چیزی است و حق مطلق یک فرد به خود حکومت است. شاید در یک جمعبندی خیلی کوتاه به این نتیجه برسیم که این اتفاقها نمیتواند آنقدر تاثیرگذار باشد که نام او در این لیست قرار بگیرد و نهایتا میتواند موضوع خوبی برای بحثهای حرفهای باشد، اما باید بگوییم که همین عقاید به نظر بیاهمیت تا اندازه بسیار زیادی بر اقتصاد، سیاست، بازار و... تاثیر گذاشته است و به همین خاطر این راند نهمین زن برتر دنیا در قرن بیستم است.
7- سیمون دوبوار
نویسنده و فیلسوف
نویسنده این مطلب اعلام کرده خیلی وسوسه شده است که جایگاه هفتم را به ویرجینیا ولف اختصاص دهد، اما خب همانطور که میبینید سیمون دوبوار جایش را گرفته و به نظر میرسد که دلایل خوبی هم برای انجام این کار داشته است. به عقیده نویسنده عقاید فلسفی دوبوار شایسته حضور او در این مکان و بهعنوان هفتمین زن برتر دنیاست. او در اوایل تنها با عنوان یک دختر کوچولوی عاشق شناخته شده بود که هیچ اهمیتی برای بزرگان ادبیات نداشت، اما حالا او یکی از تاثیرگذارترین فیلسوفهایی است که نوشتههایش برای هر قشری لذتبخش و خواندنی است. تئوری معروف او این است که از استدلال وجودی برای رهایی زنان از استثمارشدن استفاده میکند و بهوجود واجبالوجود معتقد است و باور دارد که بدون وجود خداوند ما قادر نیستیم که تمام اعمال خودمان را بررسی و درمورد تقصیرهایمان فکر کنیم. او در همین مورد مقالهای را منتشر کرده است که در آن به این دست از سوالها پاسخ داده و مرجع بسیار معتبری برای تمام فیلسوفهایی است که به نوعی میخواهند نظریههای تازهتری ارائه دهند یا اینکه مردمان عادی که میخواهند زندگی درست و دور از هر اضطرابی داشته باشند.
8- دروتی هادکین
دانشمند
باید بگوییم که نام دروتی هادکین در خارج از دنیای علم به هیچ عنوان نام شناختهشدهای نیست. اگرچه نامش برای شما آشنا نیست اما کارهایی که در دنیای علم و بیولوژی انجام داده است به شدت تاثیرگذار و مهم است. او توانست با تلاشهایش اشعه ایکسری را طوری طراحی کند که آسیب آنچنانی به بدن ما نرسد. زمانی که برای اولینبار کریستال ایکسری امتحان شد بسیار بدوی بود اما با گذشت زمان و تلاشهای دروتی و کار روی مولکولهای زیستی، اشعه ایکسری دیگر از آن حالت بدوی در آمد و توانست تاثیر بسیار زیادی بر زندگی آدمها بگذارد. پروفسور هادکین در سال 1964 جایزه نوبل شیمی را از آن خودش کرد. امروزه هزاران فرمول ساخت پروتئینی به چشم میخورد که همگی تحتتاثیر همان آزمایشاتی است که دروتی برای بیخطرکردن اشعه ایکسری انجام داده است. اگر او نبود امروز کریستال اشعه ایکسری هم وجود نداشت.
6- املین پنکهارت
طرفدار حق رای و انتخاب زنان
«چقدر بد که او پسر نیست» این جملهای است که پدر املین بعد از به دنیا آمدنش به زبان آورد. او از همان ابتدا متوجه شد که تفاوتهای زیادی از لحاظ سیاسی بین او و برادرانش وجود دارد. او با ریچارد پنکهارت ازدواج کرد. یک وکیل که از آزادی بیان حمایت میکرد و خواهان تحصیل خانمها بود. به همین ترتیب بود که خانه آنها تبدیل به یک مرکز سیاسی و حمایت از حقوق زنان شد. املین در همان زمان کانون دفاع از زنان را تاسیس کرد. اگرچه این کانون بعد از یک سال منحل شد، اما املین تلاش کرد از عقاید سیاسی همسرش دفاع کند تا شاید از این طریق بتواند حرفی بزند. بعد از اینکه همسرش در سال 1897 از دنیا رفت، املین کانون دفاع از حقوق سیاسی زنان را تاسیس کرد. تاسیس اینباره این کانون این بود که او بتواند حق رای دادن زنان را از سیاسیون بگیرد. با وجود تمام سخنرانیها و مقالههایی که پخش شد باز هم لایحه مورد نظر تصویب نشد. اما آنها عقبنشینی نکردند؛ مقاله نوشتند، روی دیوارها شعار نوشتند، شیشهها را شکستند و تمام اعضای انجمن تلاش خود را کردند. در آن سال تعداد زیادی از اعضای این انجمن ازجمله خود املین و دخترش دستگیر شدند، آنها مجبور به استفاده از تاکتیکهای جنگی شدند و استفاده از این تاکتیکها کاملا هوشمندانه بود. آنها توانستند در سال 1918 لایحه رای دادن زنان بالای 30 سال را تصویب کنند و او آرزو به دل از این دنیا نرفت و توانست حقوق سیاسی خودش را احیا کند و تساوی بین حقوق زن و مرد را به چشمان خودش ببیند.
5. ریچل کارسون
طرفدار محیط زیست
ریچل کارسون یکی از کسانی است که به کشتن آفتهایی که میتوانستند زنجیرههای غذایی را نابود کنند اعتراض داشت.
معروفترین کتاب او در مورد محیط زیست «بهار خاموش» است که د رمورد تاثیرات استفاده از این آفتها است. بهار خاموش به طور معمولی اینطور است که شهرها به راحتی میتوانند آفتها را نابود و زنجیرههای غذایی را ناقص کنند. با ناقصشدن این زنجیرههای غذایی ممکن است که گونههای خاصی از حیوانات از بین بروند و در نتیجه حیات عدهای از جانوران به خطر میافتد. حملات زیادی به کارسون بهخاطر ایدههایش شده است.
آخرین حملهای که به او شد برای دفاع از حقوق پشههای مالاریا بود. هیچکس نمیتوانست این نکته را قبول کند اما به هر حال بعد از تلاشهای شبانهروزیاش او توانست این کار را انجام دهد و از کشتن بیجهت آفتهای مضر جلوگیری کند.
او مقالات زیادی را در این مورد منتشر کرده است و حالا بهعنوان ناجی بسیاری از جانوران به حساب میآید. گرچه همیشه مخالفان خودش را داشته است.
اما این مخالفتها باعث این نمیشود که او پنجمین زن برتر قرن بیستم نباشد.
4- رزا پارکرس
فعال حقوق مدنی
یک شب در دسامبر سال 1955 در آلاباما یک خیاط سیاهپوست تصمیم داشت بعد از یک روز سخت کاری به خانه برود، اتوبوس خالی بود و او دوست داشت که روی صندلی خالی که پیدا کرده بود بنشیند و خستگیاش را در کند اما سفیدپوستان از او خواستند از روی صندلی بلند شود و به انتهای اتوبوس برود اما او این بار مخالفت کرد و دوست داشت که از حق مدنی خودش دفاع کند ولی مقاومت و دفاع از حقوقش باعث دستگیرشدن او شد. بعد از این اتفاق بود که او همیشه این قضیه را انکار میکرده که تنها به خاطر اینکه خیلی خسته بوده تصمیم نداشته صندلیاش را ترک کند؛ او همیشه عنوان کرده که جسمش خسته نبوده و از تحقیرشدن خسته شده بود.
درست است که رزا پارکرس دستگیر شد اما هیچوقت برای به دست آوردن حقوق مدنیاش بهعنوان یک شهروند عادی دست از تلاش برنداشت. بعد از محاکمه او یک روز تحریم در اتوبوسرانی در مونتگومری در روز محاکمه رزا نامگذاری شد. این تحریم بیشتر از یک سال طول کشید و تنها زمانی به اتمام رسید که اتوبوسران به تبعیض نژادی متهم شد. با این اتفاق رزا پارکرس تبدیل به یکی از رهبران و فعالان حقوق مدنی شد و در سال 1996 از سوی رئیسجمهور یک مدال افتخار گرفت و تا جایی که میتواند با تبعیض نژادی میجنگد.
3- ایندیارا گاندی
سیاستمدار
نباید اینطور گفت که تمام سیاستمداران ستیزهجو هستند. اگرچه باید گفت که این لیست بدون نام ایندیارا کامل نمیشود. او قانون دموکراسی را بیشتر از 15 سال است که در یکی از پرجمعیتترین کشورهای دنیا اجرا کرده است. اولین نخستوزیر متولدشده جواهر لعل نهرو بعد از ازدواج با فیروز گاندی رسمیت گرفت. بعد از خدمت بهعنوان نخستوزیر در دولت، ایندیارا گاندی برای جانشینی فرمانده انتخاب شد. همین اتفاق باعث شد که او دومین نخستوزیر زن دنیا باشد. اولین بحرانی که او با آن سر و کله زد نزاع بین هندوها و پاکستانیها بود که توانست موفق شود. همچنین او هندوستان را بهخصوص در زمینه کشاورزی به سوی مدرنشدن هدایت کرد و توانست مردم را از یک قحطی نجات دهد. تمام مدت زمانی که او بهعنوان دولت حکومت میکرد پیروز میدان بود، تا زمانی که تحتتاثیر توطئه فساد مالی قرار گرفت و بعد از مدتی توسط محافظ شخصیاش به قتل رسید.
2- مارگارت سنگر
فعال در زمینه کنترل جمعیت
انتخاب مارگارت سنگر در این لیست به نظر میرسد که گزینه اشتباهی باشد اما باید بگوییم که اگر تلاشهای او برای کنترل تولد نوزادان و جمعیت نبود در حال حاضر خانمها اوضاع دیگری داشتند! نظریههای او به طور کل توانست به خوبی روی زندگی و طول عمر خانمها تاثیر بگذارد. سنگر برای اولینبار به دنبال این بود که خانمها بتوانند روی تولیدمثل و زایمان کنترل داشته باشند.
سنگر بهعنوان پرستار بارها شاهد مرگ مادر در زمان زایمان و سقط جنین ناشی از ضعیفی مادر بود. به همین خاطر بود که شروع به نوشتن یک ستون کرد. با این عنوان: «همه چیزهایی که هر دختری باید بداند» بعدها بود که شروع به انتشار مقالههایی درمورد کنترل زایمان کرد. در آن زمان این نوشتهها و مقالات، مطالب زشتی بودند و عکسالعملهای مردم کاملا ستیزهگرایانه بود.
به همین خاطر بود که او به اروپا فرار و مری استوپس را ملاقات کرد. در آنجا شروع به راهاندازی کانون و انجمن خودش کرد. با رشد و پیشرفت، این انجمن از سوی دولت تعطیل شد. بعد از این اتفاق بود که سنگر کلینیک خانواده را تاسیس کرد و در سنین بالا در این کلینیک کار کرد و توانست برای اصلاح نژادهای بشر تلاش کند و بهخاطر عقایدش تبدیل به یکی از جنجالیترین چهرههای زمان خودش شد.
1- ماری کوری
دانشمند
بیوگرافی ماری کوری بسیار الهامبخش است. داستان کشف رادیوم و پولونیوم به همراه همسرش بسیار جذاب است. او اولین زنی بود که توانست جایزه نوبل را از آن خودش کند و تنها فردی است که توانسته است در دو رشته مختلف جایزه بگیرد. اولین استاد زنی که در دانشگاه سوربن مشغول شد. حالا با خواندن این مطالب حتما دارید به این فکر میکنید که امروز چه کار کردهاید؟ این کارهایی است که میتوانید با خواندنشان به زنبودن خودتان افتخار کنید. بعد از اینکه از دانشگاه سوربن فارغالتحصیل شد برای پیدا کردن کار در کشورش با مشکل روبهرو شد. در سال 1895با پیر کوری ازدواج کرد و یکی از بهترین تیمهای علمی را با هم تشکیل دادند. به همراه یکدیگر یکی از سختترین پروژههای علمی را در زمینه رادیواکتیو شروع کردند. زمانی که پیر مرد، ماری کارش و تحقیقات همسرش را ادامه داد. بعد از اینکه جایزه نوبل را از آن خود کرد، به چهره معروفی تبدیل شد و از این نفوذ برای ادامه دادن تحقیقات در زمینه رادیواکتیویته استفاده کرد. زمانی که جنگ جهانی اول شروع شد، او توانست اورانیوم غنیشده را به دست آورد و در همان جنگ جهانی اول در اول خط ایستاد! متاسفانه باید گفت که بعد از سالها کار با رادیواکتیو ریههایش به شدت آسیب دیده بود. او قبل از اینکه در معرض تابش یونیزه قرار بگیرد توانست از تلاشهایش نهایت استفاده را ببرد و چیزی که به دنبالش بود را کشف کند. او سلامتیاش را در این راه گذاشت و در سال 1934 دخترش آیرن ادامه کارهای مادر را داد و جایزه نوبل شیمی را در کنار شوهرش در سال 1935 از آن خود کرد.