1 کسی توجه دارد؟ نگاهی به دور و برتان بکنید، به خودتان، دوستانتان، اطرافیانتان... نوعی خمودگی مشاهده نمیکنید. انگار هیچکس حوصله انجام هیچ کاری را ندارد. همه سر در گریبان میروند و میآیند. آرام و بیسر و صدا. همه پناه آوردهاند به خانههایشان. حالا این همه را که میگویم را باید اصلاح کرد؛ باید گفت تعداد بسیار زیادی از مردم... کسی به این چیزها توجه دارد؟ به اینکه چقدر نشاط و شور رخت بربسته است؟ میان این همه پژوهش و تحقیقات مختلفی که انجام میشود، کسی یادش میآید که این مساله هم مهم است. به خدا مهم است. میان این همه اخبار جنگ و اعتراض و اعتصاب، میان اخبار بد کسی باید حواسش به این مساله هم باشد که مردم دیگر نمیخندند. کمتر میخندند و اگر هم بخندند، خندههایشان از عمق وجودشان نیست. این خمودگی تاثیرش را بر فضای هنری هم گذاشته است. در چند وقت اخیر به هیچ گالریای سر زدهاید؟ به تابلوها نگاه کردهاید؟ به آدمهایی که در قاب آثار هنرمندان جای گرفتهاند. همهشان یکجوری شدهاند. انگار که خسته باشند، بیحوصله باشند، غمی در چشمان همهشان دیده میشود. فضای موسیقی و تئاتر هم بهتر از این نیست. نمیتوان عیب و ایرادی هم به هنرمند گرفت. از کوزه همان تراود که در اوست. آرتیستها هم از همین مردمند دیگر. آنانی که نشاط را گم کردهاند و طبیعی است که اثری که خلق میکنند خواه ناخواه همین حس و حال را به خود میگیرد.
2 کسی توجه دارد؟ دیگر کسی از فرار مغزها حرف نمیزند. لزومی هم ندارد. لابد نباید چندان نگران شد. خواه ناخواه پشت دروازه دهکده جهانی ایستادهایم و دیگر مرزها شکل سابق خودشان را ندارند، در این میان اما چیزی که آدم را غمگین میکند، مهاجرت هنرمندان است. در چند سال اخیر تعدادی رفتهاند، آنهایی که سالها مانده بودند. از محمد رحمانیان گرفته تا سعید فرجپوری و این آدم را غمگین میکند. هر چه باشد، هنرمند تا درون مرزهای سرزمین خودش باشد، حرف برای گفتن دارد. نگاه کنید به نویسندگان و موسیقیدانانی که سالهاست مهاجرت کردهاند و همچنان دارند خودشان را تکرار میکنند. یک تکرار عبث. حالا که داریم از انتظاراتمان حرف میزنیم و امیدهایمان، ای کاش همان کسانی که قرار است درباره نبود شادی در جامعه بحث کنند، به این مساله هم گوشه چشمی داشته باشند.
3 کسی توجه دارد؟ تالار مولوی دارد خراب میشود. یکی از قدیمیترین و شریفترین تالارهای تئاتر ایران چند سالی است که یک روز خوش هم به خود ندیده است. از تعطیلی و توقیف گرفته تا همین حالا که آرام و بیسر و صدا در حال ویرانی است. کسی هم خیال توجه به این ماجرا را ندارد. مگر کسی برای ویرانی تالارهای لالهزار تره هم خرد کرد؟ آن هم بعد از آن همه داد و بیداد و جنجالی که رسانهها به پا کردند. حالا اما «سعید اسدی» به ایسنا گفته است: «تئاتر «مولوی» شرایط مناسبی ندارد و اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، ممکن است این تئاتر تعطیل شود.» شورای حمایت اداره کل هنرهای نمایشی با پرداخت کمکهزینه مختصری به کارهای دانشجویی که پیش از این در تالار مولوی اجرا شده بودند موافقت کرد، اما متاسفانه کارهای حرفهای مانند نمایش «ویتسک» ناصر حسینیمهر مورد توجه قرار نگرفتند. در تمام این مدت دانشگاه تهران حسننیت و همکاری خود را با فعالیتهای تالار مولوی نشان داده اما با توجه به اینکه دانشگاه برای تولید تئاتر ردیف بودجه خاصی ندارد ناچار است هزینههایی را از محلهای دیگری تامین کند. به همین دلیل براساس تصمیم دانشگاه، ادامه فعالیتهای تئاتر مولوی مبتنیبر نگارش تفاهمنامه جدیدی با ادارهکل هنرهای نمایشی و انجام تعهدات قبلی این اداره است. در حال حاضر دانشگاه به این نتیجه رسید اگر این مشکل تا پایان هفته جاری حل نشود، فعالیتهای تالار مولوی به حالت تعلیق درآید.» خب حالا میتوان با خیال راحت گفت: هر دم از این باغ بری میرسد.
4 کسی توجه دارد؟ خیلی غر زدیم و بد نیست که یک خبر خوب را هم بگوییم. این روزها توجه به فردوسی در موسیقی ایران بیشتر شده است. همین هفتهای که گذشت، شهرام ناظری دوباره در دانشگاه تهران فردوسیخوانی کرد و حالا هم قرار است «مجید کیانی» یک کنسرت پژوهشی با موضوع «فردوسی و موسیقی» را برگزار کند. از دست ندهید. همین امروز ساعت سه بعدازظهر در خیابان شریعتی، خیابان یخچال، (باغ موزه آب) بوستان خلیج فارس. مثل همیشه از ما گفتن بود...
کسی توجه دارد؟
سما بابایی: