نقطه محوری مطرح در این رساله، تفسیری بر کتاب «درباره نفس» ارسطو است که ابن رشد و توماس بر سر آن با یکدیگر اختلافی ژرف داشتند. به سبب اینکه توماس در این رساله به مساله عقل میپردازد میتوان در آن تبیین وی را از شناختشناسی و نظریه معرفت دید. توماس این کتاب را در پاسخ به مسالهای نگاشته که در زمان وی به طرز بارزی مطرح بوده و موجب تلقیهای جدیدی از دین میشده است. این نکته نشانگر آن است که این مساله پیوند نزدیکی با زندگی مردم داشته، چرا که ترسیمکننده خطمشی زندگی آنان بوده است. این ترجمه براساس متن انتقادی بئاتریس اچ. زدلر و مقایسه مفاهیم کلیدی آن با متن اصلی توماس به لاتینی و چند ترجمه دیگر صورت پذیرفته است. این را هم باید افزود که توماس آکویناس، فیلسوف قرون وسطی و نویسنده این رساله، اندیشههای ارسطو را نماد نابترین فلسفه میپنداشت که هیچگونه تضادی میان آن و عقاید مسیحیت وجود نداشت. به اعتقاد او، تضادهای موجود میان این دو اندیشه نتیجه تفسیرهای نادرست است.
ابنرشدیان لاتینی، فیلسوفانی از اروپا نظیر «ویگر مرابانتی» را شامل میشوند که معتقد به آرای ابنرشد و در فلسفه پیرو تصویر ابنرشدی ارسطو بودند. ابنرشدیان در برخی اعتقادات خودشان نظیر «عقل فعال» در تضاد با عقاید مسیحیت قرار داشتند، زیرا ابنرشد معتقد بود عقل «فعال» و «منفعل» یکی است و این عقل واحد خارج از انسانها وجود دارد و بشر از این عقل، خارج از وجود خود بهره میگیرد. اما توماس آکویناس به این شبهه در رساله «در باب وحدت عقل در رد آرای ابنرشدیان» پاسخ میدهد. اساسا به اعتقاد توماس اگر عقل را واحد در نظر بگیریم، نظام عقاب و ثواب از میان رفته و اصولا مفاهیم معاد و پاداش و کیفر بیمعنا میشود، زیرا اگر عقل واحد باشد و انسان فاقد آن و تنها از آن بهره بگیرد، دیگر کسی به واسطه عقل خویش، خیر و شری انجام نمیدهد. آکویناس این رساله را در پنج فصل تنظیم میکند. به این ترتیب که ابتدا متون ارسطو را مطرح میکند و نظر او درباره عقل فعال و منفعل را به تصویر میکشد. آکویناس واژه به واژه متن ارسطو را تفسیر میکند تا به این طریق آرای ابنرشدیان را که به نوعی از پیروان ارسطو به شمار میآیند، درباره عقل رد کند.
آکویناس در بخش دیگر با نمایاندن وحدت میان آرای ارسطو و اعتقادات مسیحی، میکوشد باورهای ابنرشدیان را رد کند. او افکار ارسطو را نماد نابترین فلسفه میپنداشت که هیچگونه تضادی میان آن و عقاید مسیحیت وجود ندارد. وی تضادهای موجود را نتیجه تفسیرهای نادرست میدانست. البته این رساله بخشهای دیگری نیز دارد. این فیلسوف قرون وسطی در بخش دیگری از اثرش به بیان آرای مشاییان نظیر ابنسینا و تمیتیوس میپردازد. او حتی از غزالی نیز بهعنوان یک مشایی یاد میکند، زیرا در آن زمان تنها کتاب «مقاصد الفلاسفه» غزالی به لاتینی ترجمه شده بود و آکویناس براساس همین کتاب، وی را مشایی پنداشت، در حالی که غزالی این کتاب را به قصد دیگری نوشته بود. غزالی با نوشتن این اثر در پی نمایاندن تسلطش در فلسفه مشایی بود و پس از آن کتابی در رد این فلسفه نوشت. استدلالهای دیگری نیز توسط توماس آکویناس در رد آرای ابنرشدیان آورده شده است. ازجمله اینکه آکویناس در بخشهای نهایی کتابش با استفاده از عقل و خرد به رد نظریه ابنرشدیان در باب وحدت عقل میپردازد و استدلالهایش را بدون حجیت هیچ فیلسوفی و تنها براساس عقل انسان مطرح میکند. او در بخش نهایی، آن دسته از استدلالهایی را رد میکند که ممکن است در برابر نظراتش بیان شوند. آکویناس رسالهاش را به شیوهای روشمند به پایان میبرد.
اما سوی دیگر این کتاب، ابنرشد است. ابنرشد در فلسفه روش خاصی را دنبال میکرد. او به تفسیر بسیار دقیق ارسطو میپردازد و در این تفسیر آرای نوافلاطونیان و مسائل دینی را کمتر دخالت میدهد. برخی از فلاسفه مغرب زمین که بیشتر به ارسطو گرایش داشتند، از او با نام خاص «فیلسوف» یاد میکردند، اما ابن رشدیان او را «المفسر» میخواندند. البته باید به تاثیرات منفی غزالی بر فلسفه مشایی و تلاشهای سایر فیلسوفان ازجمله ابنرشد در احیای آن نیز اشاره کرد. متأسفانه در دنیای اسلام پس از حملات غزالی به فلسفه مشایی، این فلسفه به نوعی از جهان اسلام رخت بربست، چرا که غزالی اجازه پا گرفتن مشاییان را نداد. البته در این میان نمیتوان تلاشهای خواجه نصیر و ملاصدرا را برای احیای آن نادیده انگاشت. همچنین ابنرشد کتابهای مفید در احیای این نوع از فلسفه نوشت، اما حملات غزالی به قدری شدید بود که فلسفه اسلامی رنگ و بویی دیگر گرفت و مسیر دیگری را طی کرد.
بهنام اکبری مترجم این کتاب که موضوع پایاننامهاش در مقطع کارشناسیارشد،معرفتشناسی آکویناس بوده، سهگانهای را معطوف به توماس آکویناس با انتشارات حکمت روانه بازار نشر کشور کرده است. این سهگانه عبارتند از: «درباره آکویناس» نوشته جان انگلیس، «در باب وحدت عقل در رد ابنرشدیان» نوشته توماس آکویناس و «نظام فلسفی توماس آکویناس» نوشته موریس دوولف که دو کتاب نخست توسط انتشارات حکمت منتشر شده است. کتاب «نظام فلسفی توماس آکویناس» اثری تفصیلی است که یکی از آثار کلاسیک در اینباره محسوب میشود. درواقع موریس دوولف به همراه فردریک کاپلستون، ژان وال و اتین ژیلسون از اولین کسانی بودند که نئوتومیسم را در فرانسه پایهگذاری کردند. این افراد رویکردی جدید را به فلسفه توماس آکویناس ارائه کردند و بهترین آثارشان به نیمه اول قرن بیست تعلق دارد. یکی از موضوعات جالب درباره کتاب «در باب وحدت عقل در رد ابنرشدیان» این است که این کتاب چند سال بعد از مرگ ابنرشد نوشته شده است. این موضوع نشان میدهد ابنرشد بسیار تاثیرگذار بوده تا آنجا که آکویناس نیز به آن پرداخته است.

فیلسوف مسیحی در برابر فلسفه اسلامی
حامد زارع: قبل از هر چیز باید گفت کتاب «درباره وحدت عقل؛ در رد ابنرشدیان» یکی از آثار جدلی توماس آکویناس فیلسوف شهیر سدههای میانه است که وی آن را در پاسخ به فیلسوفی مسلمان - یعنی ابنرشد - و پیروان نوپای وی در مغرب لاتینی نوشته است.