به عقیده شاتو (1950) طنز باید باجدیت همراه باشد و نه با تراژدی. نظریههایی که به بررسی طنز میپردازند، عبارتند از نظریه شناختی «عدمتجانس» که با ارسطو و سپس کانت شروع میشود، نظریه اجتماعی «توهین» که ریشه در عقاید افلاطون دارد مبنیبر احساس فرادستی بر چیزی و نظریه روانکاوانه «رهایی» که طنز را به معنای «رهاشدن» نیرویی ذهنی یا رهایی فرد از محدودیتها میداند و وامدار فروید است.
در نظریه عدمتجانس، به عقیده کانت خنده، تأثیری است که به دلیل «دگرگونی ناگهانی انتظارات به هیچ» ایجاد میشود (آرتادو: 48) و طنز بهواسطه تفاوت در درک عدمتجانس موجود میان مجموعهای از انتظارات و آنچه دریافت میشود، شکل میگیرد (همان: 103). همچنین بنا به باور شوپنهاور، علت خنده به هر موضوعی به دلیل دریافت ناگهانی عدمتجانس موجود میان یک مفهوم و مدلولی است که در خلال این ارتباط به آن فکر میشود (همان: 48) و نظریه زبانی طنز که بیشتر به مبحث صورتهای مختلف «جناس» میپردازد، ریشه در این نظریه دارد. جناسهای آوایی، نوشتاری، دیداری و اشارهای که از انواع مختلف ابزارهای ایجاد طنز هستند، غالبا در آثار نوشتاری و حتی گفتههای عمران صلاحی مشهود بوده است. یکی از شیوههای مورد استفاده رایج ایجاد طنز، استفاده از جناسهای آوایی است، مانند «کتابی که مقدمه نداشته باشد، مثل دالان بیدر است و پالان بیخر!» یا «خیلی از طنزنویسان را دستهایی هل دادهاند به طرف طنز. به همین دلیل بیشتر آنها هولهولکی نوشتهاند.» (صلاحی، 1382: 1) که بخشهایی از مقدمه کتاب او هستند و نه متن اصلی. اما صورتهای دیگری از طنز نیز در آثار او مشهود است که بیشتر تفکر برانگیز و به چالشکشنده است و طنز او را از آثار دیگر طنزنویسان فاصله میدهد و آن «کارکردزدایی زبانی» است. درواقع، صلاحی حتی در مقدمه کتابهایش، به دنیا نگاهی طنزآمیز دارد و عجیب طنز او به صورتی چالشبرانگیز، بهگونهای که کسی خم به ابرو نیاورد، به نقد اجتماع و آدمهایش میپردازد بهعنوان مثال، در روایتی به نام «بربادرفته»، پیرزنی در بانک که با بادی باعث خنده کارمند بانک و در نتیجه گیرکردن حبه قند در گلوی مرد و مرگش میشود، میگوید: «خلاصه عمر و جوانیاش به باد میرود». در اینجا باد از کارکرد مفهوم طبیعی خود خارج میشود و در بافت داستانی، کارکرد دیگری پیدا میکند که دریافت ناگهانی آن باعث خنده میشود. همچنین، در بینامتنیت نام این روایت با داستانی مشهور و عاشقانه به همین نام، «بر بادرفته»، ارتباط این داستان و داستان پیشگفته نیز وارد حوزه طنز میشود. کارکردزدایی به مفهوم کاربرد زبان برای ایجاد بازی زبانی است و نه زبان بهمثابه ابزاری برای ایجاد ارتباط. به عقیده فرای (1963)، تلقی طنز بهمثابه «بازی زبانی» باعث تغییر کانون توجه از زبان بهمثابه ابزار ارتباط به زبان بهمثابه آئین و درنهایت بهمثابه هنر میشود. مثال دیگری که میتوان از کارکردزدایی زبان آورد، در روایت «دارالخلافه» (صلاحی، 1379: 14) است که به مثابه «مرکز خلافکاری» تعبیر میشود. درواقع، «دارالخلافه» که به معنای «مرکز حکومت» است، کارکردزدایی میشود و به معنای متضاد خود تبدیل میشود و بهواسطه جناسی که میان خلافت و خلاف وجود دارد، طنزی ایجاد میشود از نوع طنزهای عمرانی که خنده در ذهن اتفاق میافتد و نه بر لب. مثال دیگر برای این ویژگی بارز طنز صلاحی، دال «توسعه» است که به جای اینکه مدلولش «پیشرفت» جامعه باشد، «گسترش» خلافکاری در جامعه است و البته این نوع کارکردزدایی با توجه به بافت قبلی که اشاره به دارالخلافه و وظیفهاش که توسعه است، رخ میدهد. در جای دیگری که به «شرح سودی درباره حافظ» اشاره میکند، میگوید «تو هم بردار یک شرح سودی بر حافظ بنویس. از همه شرحسودیها بهتر میشود. یعنی سود بیشتری خواهد داشت.» (همان، 1377: 7). پس میتوان گفت کارکردزدایی زمانی رخ میدهد که نظام زبانی از کارکرد معمول خود زدوده شود. در نتیجه، فرازبانی کردن بهواسطه این شگرد باعث ایجاد جناسهای بافتی در متن میشود که در این صورت، جناسها به دلیل تکرار خود در بافت برای زدودن کارکردهای قبلی، شکل روایی به خود میگیرند و طنزی عمرانگونه شکل میگیرد، طنزی که به هنگام انتقاد درون مخاطبش را ویران نمیکند و با خندههای پردرنگ، مخاطب را به فکر وامیدارد.
فهرست منابع:
عمران، صلاحی (1377). حالا حکایت ماست، چاپ دوم (1379)، تهران: مروارید.
عمران، صلاحی (1379). از گلستان من ببر ورقی، تهران: همراه.
عمران، صلاحی (1382). عملیات عمرانی، تهران: معین.
Attardo, Salvatore (1994). Linguistic Theories of Humor, Berlin/New York: Mouton de Gruyter

خندههای پردرنگ
لیلا صادقی: در عجبم که چرا در فرهنگ ما همیشه به یاد مرگ یکدیگر سیاهی بر تن کاغذ میکنیم و روزهای زندگی را از یاد بردهایم. روزهای آبادانی را. روزهای عمران. ویژهنامهای که میتوانست دهم تیرماه به روایت خودش یا دستکم دهم اسفندماه به روایت شناسنامهاش منتشر شود، افسوس و به از هیچ که در مهرماه به تسلیت من و تو مینشیند. ویژهنامهای نه برای آنکه میگرید و یک درد دارد، بلکه برای آنکه میخنداند و هزار و یک درد داشت. برای آنکه یکی از ستونهای طنز معاصر ایران است.