عمران صلاحی شاعری بود که هم در طنز، هم در غزل و هم در ترانه و حتی ترجمه اشعار ترکی چیرهدست بود. نکته قابلبیان این است که عمران صاحب طنز شفاهی غیرقابلباوری بود. کسی که میتوانست غولی همچون شاملو را به خنده وادارد، آدم معمولی نمیتوانست باشد. این را به این دلیل میگویم که شاملو آدم کاملا غیرمعمولی و نخبهای یگانه بود. من پیشتر بارها در مورد عمران حرف زدهام، نوشتهام و خاطراتم را با عمران بارها به بوته نوشتن سپردهام.
اینجا میخواهم به نکتهای اشاره کنم و آن نگاه معاصر جوان هنرمند ما به بزرگان معاصرش است که دیگر با هیچ شکل از آژانکشی و زور دگنک نمیتوان کسی را به جوانان این سرزمین به زور قبولاند. عمران بیهیاهو بود، کار خودش را کرد، راه خودش را رفت و حقش را از همین مردم گرفت. شاملو راست میگفت: نامش عمران بود اما از اول هم باعث خرابی بوده است! به هر حال عمران صلاحی را من «عبید زاکانی» معاصر سرزمینمان میدانم و با اعتماد کامل این حرف را میزنم، صلاحی شاعر نبود، شعور طنز شفاهی ملت ایران بود. او از جوادیه و نازیآباد پا گرفت و در دیوار چین نام ایران را نوشت. فکر نمیکنم دیگر حرفی برای گفتن داشته باشم و از شما که عمران را فراموش نکردهاید، سپاسگزارم.

از نازیآباد تا دیوار چین
یدالله مفتونامینی: در جریانات اصولی شعر هم میتوان در حالت طنزش خیلی نظامیگرایانه به ماجرا نگاه کرد. اگر شاملو را یک ژنرال فرض کنیم و با کمی ارفاق امثال من و محمد زهری و پرویز ناتلخانلری را سروان بیستاره ببینیم، یقینا عمران صلاحی سرجوخهای برای جوخه طنز معاصر ماست.