گروه سیاسی تدبیر: آیت الله هاشمی رفسنجانی در گفت و گو با سایت شخصی خود به بیان ناگفته هایی از 8 سال جنگ ایران و عراق پرداخت.
هاشمی در این گفت وگو به تشریح دلایل پذیرش مسئولیت فرماندهی جنگ و هم چنین جزئیاتی از قطعنامه 598 می پردازد.
به گزارش تدبیر به نقل از پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، متن کامل این مصاحبه در ادامه می آید.
بسم الله الرحمن الرحیم ، محضرتان رسیدیم تا سخنان جناب عالی را به عنوان یکی از اصلی ترین امنای حضرت امام در طول سالهای دفاع مقدس بشنویم و براساس رسالت رسانه ای خویش در جامعه منعکس نماییم. اولین سوال خود را اینطور شروع می کنم که آیا امکان این موضوع وجود داشت که کاری کرد که این جنگ شروع نشود؟ یعنی امکان پیشگیری از جنگ از ناحیه ما وجود داشت؟ اصلا چرا جنگ شد؟
بسم الله الرحمن الرحیم . این جنگ را دیگران طراحی و اجرا کردند. نمیتوانم بگویم نمیشد جلوی جنگ گرفته شود ولی ما نه طراح جنگ بودیم نه مجری آن. حتی حدود یک ماه پس از آغاز رسمی جنگ عراق علیه ایران یک روزنامه آمریکایی به نقل از یکی از کارشناسان نظامی آمریکا فاش کرده بود که طرح عراق برای حمله به ایران در سال 1950 میلادی توسط انگلیس طرحریزی شده بود.
شاید می شد جلوی وقوع جنگ را گرفت
به هر حال اگر مسائل ما به روز بود و بر اوضاع مسلط بودیم که بتوانیم برای جلوگیری طراحی کنیم، شاید میتوانستیم ولی مطمئن نیستم. چون دشمنان از قبل طراحی داشتند. حتی قبل از شروع، زمزمه آن به گوش میرسید. بعد از شکست کودتای نوژه، آمریکاییها گفته بودند این دفعه طرحی داریم که کودتا نیست تا کشف شود و شورش نیست تا جلویش را بگیرند. طرح ما چیز دیگری است که علنی هم خواهد بود. این حرف تفسیری غیر از جنگ نداشت. بعدها فاش کردند که این جنگ از تیر ماه 59 که برژینسکی در مرز اردن با صدام ملاقات کرد، شروع شد.
نقش شوروی و آمریکا در وقوع جنگ
این موضوع فقط مختص به غربی ها نبود و شرقیها هم در متن افکارشان قبول نداشتند که یک حکومت اسلامی در کنارشان تشکیل شود. چون مبنای ایدئولوژی آنها الحاد بود. اصلا زمینه فکری آنها الحادی است. هم افکار مارکسیستی را تبلیغ کرده بودند و هم ساختارشان الحادی بود. به علاوه در داخل خود شوروی حدود 100 میلیون مسلمان بود که پیروزی انقلاب میتوانست برای آنها سازندگی داشته باشد. همه این مسلمانان در همسایگی ما، در آذربایجان، ترکمنستان، قفقاز و آسیای میانه و دیگر جمهوریهای شوروی بودند.
دلیل انتخاب عراق برای تجاوز به ایران
اینکه چراعراق برای تجاوز به ایران در بین کشورهای عربی انتخاب شد هم دلایل خاص خود را داشت. چون اکثریت مردم عراق شیعه بودند و مسلمانان سنی و غیربعثیها و کردها هم متمایل به انقلاب اسلامی ایران بودند. سران حزب بعث احساس میکردند بعد از ایران نوبت عراق است که انقلاب اسلامی در آن اتفاق بیفتد. از طرفی شهید صدر و خواهرش، شاگردان شهیدصدر و حوزه علمیه هم کارشان را شروع کرده بودند. سابقه حضور امام هم در بین نیروهای مذهبی و مردم مسلمان عراق مؤثر بود.
· در یک سال و نیم اول دفاع مقدس یعنی تا فتح خرمشهر تجاوزی شده بود و ما هم باید دفاع میکردیم. به نظر می آید در این مقطع سازمان ملل و سازمان کنفرانس اسلامی کار خاصی نکردند ولی در این بعد از طریقالقدس و فتحالمبین که هنوز خرمشهر را پس نگرفته بودیم، آقای حبیب شطی از طرف کنفرانس اسلامی برای میانجیگیری آمدند. آیا نمی شد آنها اقدام عاجل تری انجام می دادند؟
- خیلی زودتر آمدند. در همان هفته اول جنگ یاسرعرفات و ضیاءالحق و حبیب شطی آمدند. سازمان ملل هم در تاریخ 6/7/59 جلسه گرفت و قطعنامه 479 را صادر کرد. همه این موارد مربوط به هفتههای اول جنگ بود. منتهی تمام کارها سطحی بود. آمده بودند که بگویند جنگ را بدون توجه به تجاوزگری عراق و اشغال خاک ایران و خسارتها و ارائه پیشنهاد برای رفع تجاوز و تنبیه متجاوز تمام کنید.
· شما یک تاریخچهای از تحرکات سیاسی و فعالیتهای بینالمللی در ارتباط با جنگ را تا مقطع فتح خرمشهر بگویید؟
- واقعیت این بود که صدام حمله کرد و در استانهای کرمانشاه، ایلام و خوزستان مقدار زیادی از اراضی ما را گرفت.
نقشه ای که صدام به یاسر عرفات نشان داد
ولی به اهدافش نرسید. عرفات که به ایران آمده بود، در یک جلسه خصوصی به من گفت در اتاق جنگ صدام نقشهای را دیده که هدف آنان در خیز اول رسیدن به بهبهان و مسجدسلیمان در شرق و شمال شرقی خوزستان است. چون ما در مسجدسلیمان تجهیزات نظامی و هوانیروز و کارخانه تانک و در بهبهان فرودگاه داریم. این نقشه تسخیر کامل خوزستان بود. عرفات تهدید میکرد که صدام برای رسیدن به این اهداف برنامهریزی میکند. در اولین قدم یعنی در خرمشهر گیر کردند. آنها میخواستند پس از خرمشهر، آبادان و اروندرود را بگیرند. یعنی جزیره آبادان در اختیارشان باشد. این هدف برای آنها استراتژیک بود. در این دو هدف شکست خوردند. در آبادان مقاومت کردیم و در خرمشهر هم نتوانستند بخش جنوب شرقی آن را بگیرند.
تصرف خوزستان برای صدام قطعی بود
در گزارشهای خود به آنها گفته بودند. گرفتن خوزستان قطعی است. البته دیگر کسی نمیتوانست منکر تجاوز بودن عراق شود. او شروع کرده بود. سازمان ملل هم نمیتوانست بیتفاوت باشد. عراق همین مقدار را برای تعقیب اهدافش کافی میدانست. یعنی در حالی که بخش قابل توجهی از خاک ما در اشغال است، آتشبس را بپذیریم و مذاکره شروع شود. ایران برای صدور نفت هم به آسانی نمیتوانست موفق شود، چون شرایط برای صدور نفت خیلی سخت شده بود. یعنی ایران یک شکستخورده در حال مذاکره بود که صدام هروقت میخواست یک قدم به جلو میآمد. سازمان ملل هم قطعنامهای صادر کرده بود که 5 بند داشت. مهمترین بند این بود که «دوطرف از توسل به قوه قهریه بپرهیزند». بقیه بند